جنگ تمامعیار روسیه علیه اوکراین وارد فاز جدیدی از فرسایش و چانهزنی شده است. در حالی که کییف همچنان بر بازپسگیری کامل قلمرو خود اصرار دارد، واقعیتهای در حال تغییر در صحنه بینالمللی و داخلی اروپا نشان میدهد که ادامه جنگ در درازمدت میتواند منافع ملی اوکراین را به شدت تهدید کند. نهتنها قدرتهای جهانی بلکه همسایگان نزدیک اوکراین نیز در حال چرخش موضع خود از حمایت بیقید و شرط به سمت "خستگی از جنگ" و اولویت دادن به منافع داخلی هستند. این تغییر دینامیک، اوکراین را ناگزیر از بازنگری در راهبرد صلح میکند.
۱. تَرَک در جبهه شرق اروپا: تغییر ماهیت حمایت
حمایت نظامی و مالی غرب از اوکراین، عامل حیاتی بقای کییف بوده است. با این حال، شواهد نشان میدهد که در جبهه شرق و جنوب اروپا که بیشترین بار پناهجویان و اختلالات تجاری را متحمل شدهاند، همبستگی اولیه جای خود را به تنش و مانعتراشی فعال داده است:
الف. مجارستان: مانعتراش سیاسی فعال
مجارستان تحت رهبری ویکتور اوربان آشکارترین چالش را ایجاد کرده است. اوربان نه تنها با پوتین روابط نزدیکی دارد، بلکه عملاً به یک مانع داخلی در اتحادیه اروپا علیه اوکراین تبدیل شده است:
وتوی مالی و عضویت: مجارستان بارها کمکهای کلان مالی اتحادیه اروپا به کییف را وتو کرده و مهمتر از آن، شروع مذاکرات عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا را مسدود نموده است. این اقدام، روند ادغام اوکراین در غرب را با چالشی جدی مواجه کرده است.
تحقیر حاکمیت: تنش اخیر بر سر پرواز پهپادهای شناسایی مجارستان بر فراز اوکراین، به نقطه اوج خود رسید. اظهارنظر اوربان که "اوکراین یک کشور مستقل و حاکم نیست"، نه تنها نقض دیپلماتیک بود، بلکه مشروعیت حاکمیت اوکراین را زیر سوال برد و نشان داد که مجارستان به سادگی میتواند منافع کییف را قربانی سیاستهای داخلی خود کند.
ب. لهستان: از متحد کلیدی تا شریک متخاصم اقتصادی
لهستان، که در اوج جنگ اصلیترین ستون نظامی و پناهگاهی اوکراین بود، اکنون درگیر یک نزاع اقتصادی داخلی-مرزی است:
بحران غلات: ورود غلات ارزانقیمت اوکراینی به بازار لهستان، کشاورزان این کشور را متضرر کرده و به اعتراضات گسترده منجر شده است. بستن مکرر گذرگاههای مرزی توسط کامیونداران و کشاورزان لهستانی، ترافیک تجاری اوکراین را مختل کرده و نشان میدهد که منافع اقتصادی ملی به سرعت بر همبستگی ژئوپلیتیک فائق آمده است.
پاسخ دیپلماتیک تند: واکنش وزیر خارجه لهستان به "همبستگی نمایشی" اوربان، مبنی بر اینکه مجارستان باید وتوهای خود را بردارد، نشان داد که حتی در مواجهه با تهدید مستقیم روسیه، اختلافات داخلی و منطقهای (مانند پناهندگی سیاسی) همچنان بر روابط سنگینی میکند.
ج. تغییر موضع در اسلواکی و سایرین
کشورهایی مانند اسلواکی پس از تغییرات سیاسی (پیروزی رابرت فیکو)، کمکهای نظامی دولتی به اوکراین را قطع کردند و خواستار مذاکره با روسیه شدند. این کشورها نیز در پی بحرانهای داخلی انرژی و اقتصادی، تمایل بیشتری به "بیطرفی" و فاصله گرفتن از موضع تند اتحادیه اروپا پیدا کردهاند.
۲. پیامدهای درازمدت ادامه جنگ برای اوکراین
ادامه جنگ فرسایشی، حتی با حفظ خطوط دفاعی، هزینههایی را بر اوکراین تحمیل میکند که در درازمدت ممکن است دستیابی به صلح مطلوب را دشوارتر سازد:
الف. زوال جمعیت و مهاجرت برگشتناپذیر
جنگ باعث فرار میلیونها نفر از اوکراین شده است. در حالی که زنان و کودکان بخش عمدهای از پناهندگان را تشکیل میدهند، در صورت طولانی شدن جنگ، بسیاری از آنها در کشورهای غربی مستقر شده و دیگر باز نخواهند گشت. این پدیده منجر به زوال ساختار جمعیتی اوکراین، کاهش نیروی کار، و از دست رفتن سرمایههای انسانی حیاتی برای بازسازی آینده خواهد شد. بازسازی فیزیکی بدون نیروی انسانی متخصص، غیرممکن است.
ب. ویرانی زیرساخت و اقتصاد ورشکسته
حملات دائمی روسیه به زیرساختهای انرژی، بنادر، و مجتمعهای صنعتی، عمق ویرانی اوکراین را افزایش میدهد. هر روز جنگ، هزینههای بازسازی را چند برابر میکند و کشور را هر چه بیشتر وابسته به کمکهای خارجی میسازد. در یک کشور با اقتصاد ورشکسته و بالاترین نرخ فساد اداری در اروپا، بازسازی پس از یک جنگ فرسایشی چند ساله، یک چالش تقریباً غیرقابل حل خواهد بود.
ج. ریسک از دست دادن حمایت غرب (Fatigue)
با توجه به خستگی اقتصادی و سیاسی اروپا (همانطور که در موضع مجارستان، اسلواکی و کشاورزان لهستانی دیده شد)، اگر جنگ به یک درگیری طولانیمدت و ایستا تبدیل شود، توجه و منابع مالی غرب قطعاً کاهش خواهد یافت. روی کار آمدن رهبران جدید در ایالات متحده و اروپا که بر سیاستهای داخلی متمرکز باشند، میتواند به "قطع شدن شیر کمکها" منجر شود و اوکراین را در موضع بسیار ضعیفی در برابر ماشین جنگی روسیه تنها بگذارد.
د. تثبیت خطوط نبرد و از دست دادن اهرم
هرچه زمان بگذرد، خطوط کنترلشده توسط روسیه در جنوب و شرق (از جمله کریمه) تثبیتتر میشود. در شرایط صلح طولانیمدت یا آتشبس موقت، جهان بهتدریج این واقعیتهای میدانی را میپذیرد. در نتیجه، اوکراین اهرم مذاکره خود را برای بازپسگیری کامل قلمروها از دست میدهد و مجبور میشود با شروطی بسیار سختتر صلح را بپذیرد.
۳. نتیجهگیری: انتخاب دشوار میان بقا و بازپسگیری
در حال حاضر، اوکراین در یک پیچیدگی تاریخی قرار دارد: حفظ اراده ملی برای جنگ تا بازپسگیری کامل، یا پذیرش یک صلح دشوار برای حفظ بقای ملی، جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و حفظ باقیمانده جمعیت.
تغییر موضع کشورهای اروپایی نشان میدهد که زمان به نفع اوکراین نیست. اگر کییف نتواند در یک پنجره زمانی معقول به موفقیتهای بزرگ دست یابد، فشارهای داخلی و خارجی اروپا برای مذاکره و "فریز کردن" درگیری افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی، بهجای اصرار بر شرایط حداکثری و اتکای صرف به حمایتهای ناپایدار غرب، مذاکره فعال، واقعبینانه و مبتنی بر هدف حداقلی حفظ بقا، ممکن است تنها راه برای جلوگیری از زوال کامل و جلوگیری از تسلیم شدن در برابر خواستههای دیکتاتورمآبانه روسیه در آینده باشد.