طرفداری | جری آیزنبرگ، روزنامهنگار، مفسر و از معروفترین نویسندگان بوکس که در کنار رینگ نظارهگر این مبارزهٔ طاقتفرسا بوده است، چنین تعریف میکند:
نبرد مانیل، خارقالعادهترین مبارزهای است که در طول ۷۴ سال دورهٔ کاری مداوم، شاهد آن بودهام!
سومین و آخرین برخورد علی با جو فریزر، دقیقاً نیم قرن پیش از این، در شرایطی که دمای رینگ به ۵۰ درجه رسیده بود، مبارزهٔ بوکس و رنج و درد را به سطحی تازه رساند. نبرد مانیلا، «رنج مشترک» آنها بود.
اگر دانته آلیگیری اثر سهگانهٔ دوزخ (Inferno)، برزخ (Purgatorio) و بهشت (Paradiso) به نام «کمدی الهی» را خلق کرده که یکی از بزرگترین شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان به شمار میرود؛ یا تالکین با سهگانهٔ «ارباب حلقهها» جایگاه ویژهٔ خود را میان نسلها کسب کرده است، و در دنیای سینما، فرانسیس فورد کاپولا با سهگانهٔ «پدرخوانده» رقیبی ندارد، در دنیای ورزش، مبارزهٔ سهگانهٔ «علی و فریزر» در مجموعهٔ شاهکارهای سهگانه قرار میگیرد.
سه مبارزهٔ افسانهای محمد علی و جو فریزر، از بزرگترین رقابتهای تاریخ بوکس و جهان ورزش است. هنگامی که این دو برای نخستین بار روبهروی هم در رینگ ایستاده بودند، احدی نمیدانست این آغاز یک رقابت ماندنی و ابدی خواهد بود.
موضوع اصلی صرفاً جدال و جنگ و دعوای دو سنگینوزن برای قهرمانی مشتزنی سنگینوزنان جهان نبود. هر دو قهرمان که هنگام اولین رویارویی خود هیچ شکستی نداشتند، مظهر تضاد در سبک، شخصیت و منش، و حتی شکافهای بزرگتر اجتماعی در دههٔ هفتاد آمریکا بودند.
در سه رویارویی فراموشنشدنی، از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۵، علی و فریزر فقط برای کمربند قهرمانی، افتخار یا جایگاه خود در تاریخ نمیجنگیدند؛ اگرچه تمامی این القاب را به دست آوردند. نبرد آنها چیزی فراتر بود. به جدالی شخصی تبدیل شد. این موضوع، مبارزات این دو را به سطحی رساند که یقیناً با هیچ مبارزهٔ دیگری در تاریخ بوکس قابل قیاس نیست. آغازی تازه برای مفهوم رقابت؛ رقابتی فراتر از تصور.
در تاریخ ورزش، دوئلهای بزرگی وجود داشته است؛ رقابتهایی که اسطورهها را ساختند. اووت و کو با نفسهای بریده در پیست دو و میدانی به سوی خط پایان دویدند و دویدند. بورگ و مکانرو در تنیس ویمبلدون لحظاتی ساختند که دنیای تنیس را متحول کرد. فدرر و نادال، جنگی تکرارنشدنی در تاریخ معاصر تنیس به راه انداختند. چنانچه رونالدوی پرتغالی با لیونل مسی در دنیای فوتبال با قریحهٔ خود، رکوردها و سطح رقابت را معنایی تازه بخشیدند و اساساً آن را تغییر دادند. سنا و پروست، در مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک، با سرعت و خطر و در نهایت مرگ، مرزها را جا به جا کردند. رقابت جردن و برد در بسکتبال NBA توقعات هواداران را دگرگون کرد؛ و در شطرنج، نبرد ذهنها میان فیشر و اسپاسکی دنیایی را میخکوب خود کرد؛ دورانی که همه یاد گرفتند اسب و فیل و رخ چگونه نقشآفرینی میکنند تا شاه را با حمایت وزیر قدرتمند در تخت پادشاهی نگاه دارند.
 پوستر مبارزهٔ محمد علی و جو فریزر
پوستر مبارزهٔ محمد علی و جو فریزر
اما دنیای بوکس، میدان کاملاً متفاوتی ماند. دستها و دستکشها، مشتهای سنگین و قطرههای عرق و خون که روی بوم رینگ پاشیده میشد. بوکس اساساً نوعی خودآزاری و ورود به مرزهای بیانتهای اراده و تحمل درد است؛ جایی که پیروزی با کتککاری جانانه و بیپرده و با قدرت ضربات مشت و از پای درآوردن حریف به چنگ میآید و حتی نفس کشیدن در بن بست میان طنابهای رینگ، خودش نوعی پیروزی محسوب میشود.
در میان همهٔ نبردهای بوکس و میان این دو اسطورهٔ تاریخ بوکس، سومین مبارزهٔ علی و فریزر، «تریلا در مانیلا»، اوج استقامت، بیرحمی و عظمت این ورزش خشن بود.
شاید او را دوست نداشته باشم، اما من علی را با مشتهایی زدم که میتوانستند یک ساختمان را فرو ریزند. او آن مشتها را تحمل میکرد و دوباره باز میگشت. باید به این ویژگی از شخصیت او احترام بگذارم.
با تماشای دوباره راند به راند این کارزار برای تهیهٔ این مطلب، به چشم دیدم این دو قهرمان، روح و جسم خود را تا مرز نابودی پیش بردند. در آن نبرد، زمانیکه از راندهای اولیه گذر میکنیم، هر راند تبدیل به رویارویی با مرگ میشود.
قدم گذاشتن به رینگ بوکس، مربعی به ابعاد ۴ تا ۶ متر، به معنای قدم نهادن به دنیایی است که راه بازگشتی ندارد. در اسارت طنابها جایی برای قرار و فرار نیست، پناهگاهی وجود ندارد، آزمون جسم و جان است.
در رینگ بوکس، کسی برای پاس گل یا حرکت حسابشدهٔ شطرنج یا سرویس خوابیده، تشویق و پیروز نمیشود؛ باید حریفت را نَعش زمین کنی تا برایت فریاد بکشند. اساساً حکایت دیگری است؛ نفسهای سنگین؛ روح و جسمی کوفته، و فقط غرور و ایستاده مردن است که تو را به جلو میراند. این چیزها گفتنش راحت است.
برخلاف ورزشهای تیمی که در آن اشتباهت گم میشوند، بوکس نمایش بیپرده و بیواسطهای است و کوچکترین اشتباه به بدترین شکل ممکن مجازات میشود. هر مشتِ زده و خورده، از آنِ خودت است؛ هر کبودی، نشانی از جسارت یا ضعف توست. رقصی است، رقصی خشونتبار برای بقا. و شعری که با عرق و خون نوشته میشود.
این سهگانه، لحظات بینظیری از شجاعت و مهارت ثبت کرد و سومین نبرد آنها واقعیتی بود مرگبار که تا پیش از آن تنها در قصهها و افسانهها خوانده بودیم؛ رخدادی که در هیچ ورزش دیگری تکرار نشد و احتمالاً نخواهد شد. مبارزهٔ مانیلا، سرنوشت هر دو را تعریف و تعیین کرد و نام هر یک ماندگار شد و به ابدیت گره محکمی خورد.
امیرحسین صدر
اکتبر ۲۰۲۵
مبارزه اول: جدال قرن (۸ مارس ۱۹۷۱ – مدیسون اسکوئر گاردن، نیویورک)
 مبارزه محمد علی و جو فریزر
مبارزه محمد علی و جو فریزر
ای کاش فرصتی بود تا دربارهٔ یکایک این مسابقات به تفصیل نوشت.
تا آن روز هیچ نبردی در بوکس به اندازهٔ اولین مسابقهٔ علی و فریزر انتظارات را بالا نبرده بود. هر دو بیشکست بودند. علی پس از غیبت طولانی به خاطر مخالفت با جنگ ویتنام و ممانعت از خدمت نظامی، در پی باز پسگیری عنوان قهرمانی خود بود؛ عنوانی که به دلیل موضعش از او گرفته شده بود. فریزر، قهرمان بیچون و چرای سنگینوزن، با بردهای پیاپی و سلطهگرانه، مسیر خود را هموار کرده بود.
آمریکا در سال ۱۹۷۱ بهطرز عمیقی درگیر سیاست، نژاد و جنگ بود و این مبارزه به معنای واقعی برخورد دو جهان متفاوت بود: علی، پرشور، ضدّ نظام، قهرمان قشر فرهیخته، و فریزر، مرد کار و تلاش، مبارزی بیادعا که با مشتهایش سخن میگفت.
این مبارزه در تمام ۱۵ راند، با نهایت کیفیت، اوج خشونت را به نمایش گذاشت. علی با کمک سرعت و حرکات پا، برخی راندهای ابتدایی را برد، اما فریزر بدون ترس و با جسارت همیشگی، با ضربات قوی مداوم به پهلو و سر علی جلو میآمد.
ضربهٔ تعیینکننده در راند پانزدهم وارد شد: معروفترین ضربه، هوک چپ قدرتمند جو فریزر در راند پانزدهم وارد شد. این ضربه محمد علی را نقش زمین کرد؛ برای اولین بار علی به زمین افتاد. او برخاست و مبارزه را به پایان رساند، اما آن ضربه به یکی از نمادینترین لحظات تاریخ بوکس تبدیل شد. یقیناً بهترین ضربهای که طی ۴۱ راند در این سهگانه میان این دو رقیب سرسخت رد و بدل شد.
رأی داوران به سود فریزر بود و او نخستین شکست حرفهای را به علی تحمیل کرد. «مبارزهٔ قرن» توقعات همه را برآورده و سیراب کرد، ولی نتیجه، طرفداران علی در تمامی دنیا را متأثر کرد و در آن روز خانهٔ ما به غمخانهای تبدیل شد، درحالیکه بعدها فهمیدیم فریزر نیز مبارزی قابل احترام بود.
مبارزه دوم: جدال دوم (۲۸ ژانویه ۱۹۷۴ – مدیسون اسکوئر گاردن، نیویورک)
 سکانسی دیگر از مبارزه محمد علی و جو فریزر
سکانسی دیگر از مبارزه محمد علی و جو فریزر
پس از شکست اول، علی راه سخت بازگشت را آغاز کرد و در این بین فریزر شکست بسیار تلخ و سریعی در مقابل جرج فورمن غولپیکر متحمل شد.
با برگزاری مسابقهٔ دوم، هر دو بوکسور تشنهٔ تسلط در پهنهٔ دنیای بوکس سنگینوزنان جهان و مقابله با جورج فورمن بودند.
در این مسابقه از عنوان و کمربند قهرمانی خبری نبود، اما خصومت و استقبال و هیجان بین دو مبارز و دوستداران بوکس در سراسر جهان همچنان شعلهور باقی مانده بود.
کنفرانسهای خبریشان پر از تنش و طعنه بود و علی با شوخیها و تمسخرهای خود، روح فریزر را هدف قرار داده بود. اشارات و جملات تحقیرآمیز علی کم نبود و جو تا سالهای پایانی عمر هیچیک را فراموش نکرد.
این بار مبارزهٔ ۱۰ راندی، سریعتر، اما به سهمگینی جدال اول نبود. علی با سرعت و رقص پاهای معروفش و تاکتیکهای دفاعی، فریزر را کنترل کرد و اجازه نداد او ضربات کاری چپ خود را وارد کند.
به اتفاق آراء، داوران یکپارچه و قاطعانه به علی رأی دادند تا شور رقابت و انتقام همچنان زنده بماند و همگان منتظر فصل پایانی و نهایی این جدال باشند.
مبارزه سوم: تریلا در مانیلا (۱ اکتبر ۱۹۷۵ – سالن آرانتا، فیلیپین)
 نمایی دیگر از مبارزه محمد علی و جو فریزر
نمایی دیگر از مبارزه محمد علی و جو فریزر
پایان این سهگانه، به مبارزهای بدل شد که نامش تا ابد در خاطرهها خواهد ماند: «تریلا در مانیلا». در گرمای ۵۰ درجه و طاقتفرسای فیلیپین، یکی از نفسگیرترین و بیرحمانهترین جدالهای تاریخ شکل گرفت؛ مسابقهای که هم آزمونی برای قدرت بدن بود و هم ارادهٔ روح.
با وجود اینکه این مبارزه «Thrilla in Manila» نامیده شد، محل برگزاری آن در شهر مانیلا نبود، بلکه در کوئزونسیتی در منطقهای به نام مترو مانیلا قرار دارد.
شرایط این بار از هر نبرد قبلی دشوارتر بود. عنوان قهرمانی جهان در خطر قرار داشت و غرور و اعتبار شخصی دو رقیب به اوج خود رسیده بود. از همان زنگ آغاز، سرعت و خشونت مبارزه حیرتانگیز بود.
علی با کومبوهای سریعش فریزر را هدف قرار داد و فریزر بیاعتنا به درد و ضربه، پیش میآمد و بدن علی را میکوبید.
در اواخر مبارزه، هر دو نفر بهشدت زخمی و خسته بودند؛ چشمان علی تقریباً بسته و صورت فریزر متورم و جلوی دیدش گرفته شده بود. راندهای سیزدهم و چهاردهم، علی شلاقوار بر فریزر تاخت و فریزر را متزلزل کرد. هر دو مبارز تکهای از جان خود را در آن شب جا گذاشتند.
در رسای «نبرد مانیل»، استثناییترین نبرد تاریخ بوکس به مناسبت پنجاهمین سالگرد این بزرگترین مبارزهٔ تمامی اعصار
تریلا در مانیلا، سومین نبرد از سهگانه؛ رنج مشترک
 محمد علی و جو فریزر
محمد علی و جو فریزر
با تماشای دوبارهٔ آن برای تهیهٔ این مطلب، نفسم بند آمده بود؛ بدون ذرهای اغراق میگویم؛ امتحان کنید! چیزی متفاوت بود که پیش یا بعد از آن ندیدهایم!
زمانیکه در نوجوانی با پدر و مادر و برادرانم به تماشای پخش زندهٔ آن نشسته بودم؛ تنها سوالم این بود: «چرا تموم نمیشه، خسته نمیشن؟»
و پدرم که اساساً اهل ورزش نبود طبق معمول پاسخ نصیحتبار و خردمندانهٔ پدرانهای داد: «معلوم است هیچیک کوتاه نخواهد آمد. هیچ پیروزی و موفقیت ارزشمندی بدون پافشاری و استقامت به دست نمیآید.»
در آن دوره نمیدانستیم شاهد چه واقعهٔ بیهمتایی هستیم. درخشش در نبرد سومِ بیرحمانه و تیرهوتار و نفسگیر میان محمد علی و جو فریزر، بزرگترین مبارزهٔ عنوان سنگینوزن تاریخ است که دیگر هیچیک از مبارزان آن زنده نیستند.
در شب مبارزهٔ مشهور «Thrilla in Manila» و در شرایطی که دمای رینگ به ۵۰ درجه رسیده بود، این دو نفر رنج و درد و استقامت را به سطحی تازه رساندند. این مبارزه، «رنج مشترک» آنها بود.
واکنشهای جهانی و ابراز احساساتی که با درگذشت علی و فریزر همراه بود، طبیعتاً گفتار و یاد و مداحیهای بسیاری در مورد سه نبرد عظیم این دو، بزرگترین رقبای تاریخ بوکس، در بر داشت.
 تصویری از مبارزهٔ معروف
تصویری از مبارزهٔ معروف
با درگذشت علی، خیلیها بهطور ویژه به «مانیلا» اشاره نکردند؛ انتخاب بیشتر روی نبرد علی و فورمن «غرش در جنگل Rumble in the Jungle» بهعنوان بزرگترین شب بوکس «The Greatest» متمرکز شده بود.
صدای موسیقی و رنگ آفریقا در زئیر به معنای واقعی کلمه جشنوارهٔ سه روزهای با حضور کسی مانند جیمز براون با سبک سول و فانک موسیقی خود بود. علی به شکلی استادانه مقام قهرمانی سنگینوزن را از رقیب قدرتمند خود بازپس گرفت تا برای بار دوم، شاه شاهان شود و بر تخت پادشاهی بنشیند.
بیشتر در این باره بخوانید؛ دیگر غرشی در جنگل به گوش نمیرسد!
نبوغ دفاعی علی و حرکات سریع او، پیش از ضربهٔ نهایی، خود را به خسته زد و فورمن را نقش زمین کرد؛ که معروفیت و زیبایی تاریخی این نبرد مدیون همان است، جاییکه علی ضربهٔ نهاییتر را وارد نکرد تا همه شاهد سقوط فورمن به روی زمین باشند.
بین این دو مرد در سالهای پایانی زندگیشان صمیمیتی مشهود به وجود آمد.
اما در «مانیل» قصه متفاوت بود. تلخ و بیرحمانه. در روز ۱ اکتبر ۱۹۷۵ شدت و حدت و تأثیر فیزیکی و روانی این مبارزه به حدی بود که هر دو بوکسور، تکههایی از وجودشان را هم با مشتهای پیاپی که رها میکردند، در پهنهٔ رینگ جا گذاشتند.
فیلم تحسینشدهٔ «وقتی که پادشاه بودیم» به نبرد زئیر پرداخته است اما فیلمی دربارهٔ «جدال جانانهٔ مانیل» که هر دو را به مرگ نزدیک کرد، ساخته نشده است تا نسلهای بعدی به چشم خود شاهد آن باشند. حالا سایهای از خاطرات و تحسین بیکران در کتب بوکس باقی مانده است.
آغاز رقابت تا برخورد پایانی
دلیلی برای خصومتی که سراسر رقابت علی و فریزر را فرا گرفته بود، وجود نداشت.
در زمانی که علی با گفتن جملات: «من با ویتکنگها مشکلی ندارم و هیچ ویتکنگی مرا کاکا سیاه خطاب نکرده» از رفتن به خدمت سربازی امتناع کرد، عنوان جهانی خود را از دست داد و از رقابتها محروم شده بود، فریزر در سخنان و مصاحبههای عمومی خود و حتی از لحاظ مالی، از علی حمایت کرد.
این رابطهٔ دوستانه بهتدریج به نفرت و دشمنی تبدیل شد و بر هیچکس پنهان نماند که مسئول اصلی چه کسی بود: علی.
این شاید لکهای بر شاخصترین و معروفترین و محبوبترین ورزشکار قرن بیستم باشد، چهرهای که به حق، محبوب و ستایش شده در سراسر جهان بود و هست.
بیجا نبود علی لقب «Louisville Lip» را گرفته بود؛ او اهل شهر لوییویل در ایالت کنتاکی بود، زبانباز و پرحرف. و به دلیل جسارت و حرفهای زیادی که قبل و بعد از مسابقههایش میزد، به این لقب معروف شد. او با حرفهایش حریفانش را بدجوری تحریک میکرد و همیشه اعتماد به نفس بالایی نشان میداد.
او عملاً ابداع کنندهٔ «رجزخوانی و کرکری» و حرفهای تحریکآمیز و تحقیرآمیز قبل از مسابقات بوکس بود و آن را بسیار هنرمندانهتر از مقلدین خود و ورزشکاران امروزی اجرا میکرد.
با این حال، رفتار او با فریزر حتی در دنیای «دهانگشاد لوییویل» آشکارا متفاوت بود. علی، فریزر را رقیب واقعی خود میدانست و حرفهایش دربارهٔ فریزر را نوعی سرگرمی و راهی برای فروش مبارزه و معروفیتش میدانست.
اگرچه توهین به فریزر با نام «عمو تام Uncle Tom» بسیار سنگین بود؛ فقط به این دلیل که در جدال آغازین این دو در سال ۷۱، آمریکاییهای افراطی سفیدپوست که در دوران جنگ ویتنام طرف دولت را گرفته بودند، از فریزر که اهل فیلادلفیا بود حمایت کرده بودند! در حالیکه فریزر ذرهای تقصیر در این رابطه نداشت.
در زمینههای نژادی و اجتماعی، این اصطلاح در اصل از رمان «کلبهٔ عمو تام» اثر هریت بیچر استو، گرفته شده؛ جایی که شخصیت اصلی، تام، فردی مطیع و تسلیم است، نماد کسی که زیر بار زور میرود. اما در روزگار معاصر، بار منفی زیادی دارد، بسیار بیادبانه و تحقیرآمیز است و معمولاً برای توصیف فردی به کار میرود که خودش را بیقید و شرط تسلیم میکند و با فردی زورگو یا نژادپرست همکاری میکند! علی میدانست میخ را به کجا میکوبد.
 محمد علی میدانست میخ را به کجا میکوبد
محمد علی میدانست میخ را به کجا میکوبد
اوضاع پیش از مانیلا به بدترین حالت خود رسید، وقتی که عادت همیشگی علی به رجزخوانیهای قبل از مسابقه باعث شد بارها و بارها فریزر را «گوریل» خطاب کند؛ بعدها عمیقاً درک کردیم این توهینی زننده و چندشآور، غیرمعمول و خارج از عُرف بود.
با وجود این تاکتیکهای تبلیغاتی مشکوک، به نظر میرسید سومین مبارزه، شکوه رویارویی نخست آنها را نخواهد داشت؛ رویارویی نخست که کمی بیش از چهار سال و نیم قبل در نیویورک برگزار شده بود.
دنیا عملاً در آن زمان برای اولین مبارزهٔ دو قهرمان بدون شکست که برای عنوان قهرمانی سنگینوزن جهان میجنگیدند، متوقف شد؛ عنوانی که فریزر در طول سه سال غیبت علی به دست آورده بود. لحظهای که همه را میخکوب کرد و میراثی ماندگار برای فریزر به جا گذاشت، در آخرین راند از ۱۵ راند نفسگیر رقم خورد. یک هوک چپ معروف و وحشتناک او، علی را به زمین انداخت؛ اما علی به شکلی معجزهآسا از جا برخاست و شمارش داور را متوقف کرد و تا پایان زنگ آخر به مبارزه ادامه داد. آن ضربهٔ هوک چپ، پیروزی قاطعانهای را به اتفاق آرا برای فریزر رقم زد، هرچند این حقیقت که او بخش قابل توجهی از ماههای آتی را به دلیل خستگی و مشکلات کلیوی در بیمارستان سپری کرد، نشان دهندهٔ هزینهٔ وحشتناک این پیروزی در مقابل علی بود.
 دیدار اول؛ جو فریزر اولین کسی بود که علی را نقش بر رینگ کرد!
دیدار اول؛ جو فریزر اولین کسی بود که علی را نقش بر رینگ کرد!
«اسموکین جو Smokin' Joe» یا «جوی پر انرژی» که اشاره به سبک جنگنده، پرحرارت و هجومی فریزر در رینگ بوکس داشت، به مدت ۱۰ ماه دیگر به رینگ بازنگشت؛ در آن زمان برای یک قهرمان، غیبتی قابل توجه بود. او در سال ۱۹۷۲ طبق سنت، دو بار در مبارزاتی معمولیتر از عنوان خود دفاع کرد؛ یکبار مقابل تری دنیلز و بار دیگر در برابر ران استندر، تا اینکه جورج فورمن در ژانویه ۱۹۷۳ فرصت مبارزه با او را پیدا کرد.
در یکی از حیرتآورترین شکستهای تاریخ بوکس سنگینوزن، فورمن فریزر را شش بار به روی زمین فرستاد و با سرعت و صلابت هرچه تمامتر، در راند دوم به پیروزی رسید.
کن نورتون، کسی که با شکستن فک علی، در اولین مبارزهشان او را شکست داده بود، در مسابقهٔ برگشت تنها با اختلافی ناچیز از او شکست خورد. به همین ترتیب جورج فورمن برای دفاع از عنوان قهرمانی سنگینوزن خود، کار کن نورتون را در ۲۶ مارس ۱۹۷۴ طی دو راند با ناک اوت تمام کرد. این مبارزه پیشدرآمدی بود برای سفر به زئیر، به قلب جنگلهای آفریقا. خیلیها با فُرم و قدرت فورمن جوان، آن را مانند یک «مأموریت خودکشی» برای علی میدانستند؛ یک خودزنی رسمی و تمامعیار. اما علی با پیروزی غیرقابل تصور در زئیر، نام خود را در تاریخ بوکس پُر رنگتر کرد.
مبارزات موفق علی مقابل چاک وپنر، ران لایل و جو باگنر همگی قابل احترام بود، اما فریزر بیترید حریف اصلی علی و افزودن بر اسطوره و شهرت او بود.
فریزر فقط بر اساس سوابق و اعتبارش شانس مجدد مبارزه پیدا کرده بود. پس از شکست تحقیرآمیز مقابل فورمن، فقط یک بار به جنگ پرداخت و با یک ناکداون، با فاصلهٔ کم امتیاز، «باگنر» را شکست داد. از اینرو علی آسودهخاطر بود که از این مبارزه لذت کافی خواهد برد.
نبرد سوم و پیامدها
میدانید، شاید کماهمیتترین موضوع آن بود چه کسی از نبرد این دو سربلند بیرون آمده است. شاید اعلام تساوی تصمیم مناسبتری بود.
علی، فریزر را در آخرین مبارزهشان شکست داد، زمانی که مربی فریزر از فرستادن او به راند آخر پانزدهم خودداری کرد! این فقط بخش بزرگی از افسانهٔ این نبرد است، اما تنها بخش کوچکی از تمامی داستان را روایت میکند. پس بقیه را گوش کنید!
علی همراه با گروه بزرگی که معمولاً با او همراه بودند، وارد مانیلا شد؛ گروهی که این بار شامل نمایش علنی معشوقه و همسر آیندهاش، ورونیکا پورشه و همچنین رویارویی و سرزنش بیپردهٔ همسر وقتش، خلیله علی، بود. ماجراجوییهای خارج از ازدواج او آشکارترین نشانهٔ هرج و مرج و بیخیالی پیرامون آمادگی قبل از این نبرد سوم بود، هرچند این تنها نمونهٔ بینظمی قبل از مسابقه نبود!
در مقابل، فریزر با خشم پنهان، آرام و استوار خود را آماده کرده بود. او از طعنههای مکرر، بیپروا و بیملاحظهٔ علی نیرو میگرفت. بنا به نقل داستانها در کتابهای معتبر و مطبوعات وقت، شبها و ساعتها بیحرکت تمرکز میکرد و به دریای چین جنوبی خیره میشد، تا ذهنش را از همه چیز جدا کند و کاملاً و با حداکثر قدرت برای مبارزه آماده باشد. گویا برای خطیرترین مأموریت عمرش آماده میشد.
 شاید کماهمیتترین موضوع آن بود چه کسی از نبرد این دو سربلند بیرون آمده است
شاید کماهمیتترین موضوع آن بود چه کسی از نبرد این دو سربلند بیرون آمده است
پس از ورود مبارزان به رینگ، یک جام تقریباً یک متری برای برنده در مرکز رینگ قرار داده شد. علی پیش از آنکه مسابقه آغاز شود با تمسخر آن را برداشت و به گوشهٔ خودش برد. او مشغول سرگرم کردن همه بود، نشانی از اعتماد به نفسی بود که باعث میشد این بازیگوشی را در راندهای ابتدایی ادامه دهد.
هوکهای چپ و ضربات راست تند و تیزش، فریزر را بارها مضروب کرد. این لحظات برای رضایت تماشاگران تلویزیونی سراسر جهان بود؛ تماشاگرانی که علی را میدیدند با ضربات تمیز و خردکننده حریفش را عقب مینِشاند. اما فریزر متوقف نشد و با وجود گرمای طاقتفرسای سالن عظیم آرانتا در ساعت عجیبی چون ۱۰:۴۵ صبح، فشار را متحمل شد و سپس به پیش تاخت.
علی مانند نبرد آفریقا خودش را برای محافظت به طنابها رساند، این بار فریزر بسیار هوشمندانهتر از فورمن کار میکرد. هوکها و آپرکاتهای کوتاه و قدرتمندش خیلی مؤثرتر از ضربات سهمگین ابتدایی «جرج غولپیکر» بود و این ضربات به دیوار دفاعی علی نفوذ کرد.
یکسوم ابتدایی نبرد به علی تعلق داشت، اما در میانهٔ مبارزه فریزر برتری یافت و مسابقه را پُرتنشتر کرد. او آمده بود تا نشان دهد جو فریزر کیست. او از کوره در نرفت و با استراتژی دقیق، این نبرد را برای خود و علی قهرمان به رنجی پایانناپذیر تبدیل کرد.
مشکل فریزر، که هرگز اینقدر بیامان با عزمی راسخ نجنگیده بود، این بود که چشم راستش بسته و بستهتر میشد؛ مشکل دیگر تحریک یکدندگی و سرسختی علی بود. او قرار نبود اینبار به این مرد ببازد. نه دوباره. نه اینجا.
فریزر با دیدی که مدام کمتر میشد، شکار ضربات علی شد. علی هرگاه نفسی تازه میکرد، ضربات سختی به صورت او میکوبید. در راند سیزدهم، فریزر با ضربهٔ علی محافظ دندان خود را از دست داد!
 علی قرار نبود اینبار به این مرد ببازد. نه دوباره. نه اینجا...
علی قرار نبود اینبار به این مرد ببازد. نه دوباره. نه اینجا...
راند چهاردهم، تاریک و ترسناک، و بیامان بود.
ریچارد هوفر در کتاب «Bouts of Mania» که مبارزههای علی، فریزر و فورمن را در زمینهٔ فضای اجتماعی و سیاسی متلاطم آمریکا در دههٔ ۱۹۷۰ بررسی کرده، دربارهٔ این مبارزه نوشته است:
راند چهاردهم، این آخرین راند بود؛ سه دقیقه نهایی در رنجی مشترک، شبیه یک آزمایش علمی بود؛ تحقیقی دربارهٔ مرزهای افراطی رفتار انسان. بهراستی توان یک انسان تا چه اندازه است؟ تا کجا میتواند پیش رود؟ و تا چه حدی قادر است درد و رنج را تحمل کند؟
درسی بود؛ به یاد جملات پدرم افتادم که در وصف انسان، داستانها برای ما نقل کرده بود:
آدمی تا کدامین کرانهها میتواند بال بگشاید، تا چه اندازه میتواند در افقهای ناشناخته پیش رود و با درد و رنج در ژرفای وجودش، توانایی و حقیقت خویش را بجوید؟
بابا بیاندازه به تواناییهای انسان ایمان داشت.
بهراستی کسی پیش از این هرگز چنین چیزی را در این سطح و در رینگ ندیده بود. معمولاً تدابیر احتیاطی مانع ادامهٔ چنین وقایعی میشود و پیش از نزدیک شدن به مرز خطر و مرگ، مبارزه به دستور داور یا مربیان متوقف میشود. اما هیچیک از آنها دست به چنین اقدامی نزد، از اینرو تا آن زمان هیچکس واقعاً نمیدانست میل و غرور و عزم انسان تا کجا و تا چه حد، میتواند ویرانگر باشد. در آن لحظات دیگر همه میدانستند شاهد چه رویداد خارقالعادهای هستند. و پایان آن، شاید شکوهمندترین فرجام ممکن بود.
فرجام
کسی زمین نخورد. اما راند پانزدهم آغاز نشد. هر دو در گوشهٔ رینگ کز کرده بودند.
ضربدارترین پینوشت و تفسیر نبرد سوم علی-فریزر، از زبان مردی بیرون آمد که پیش از راند آخر پانزدهم، مبارزهٔ نفسگیر را متوقف کرد: ادی فوچ (Eddie Futch).
 ادی فوچ برای نجات جو مبارزه را متوقف کرد
ادی فوچ برای نجات جو مبارزه را متوقف کرد
مرد گوشهنشین و دوست و مربی دیرینهٔ فریزر. او به جنگجوی تحلیل رفته و خسته، اما هنوز خروشانش گفت:
بنشین پسرم، همه چیز تمام شده؛ اما بدان، هیچکس شجاعتی که امروز از خود نشان دادی را هرگز فراموش نخواهد کرد.
فوچ کاملاً تصمیم درستی گرفته بود و حقیقت را بهطور کامل بیان کرده بود؛ «تریلا در مانیلا» به عنوان نمادی از شکوه ورزش و پایداری و استقامت انسان، به جایگاه رفیعی دست یافت که هیچ نبردی قابلیت رقابت با آن را ندارد و در واقع هر عاقل خردمند، چه مبارز و چه بیننده، باید آرزوی انجام و دیدن چنین تلاش جانکاهی را از سر بدر کند.
فریزر هرگز با تصمیم فوچ برای توقف راند باقیمانده موافق نبود، با این حال این مربی کارکشته وقتی تنها سه دقیقه تا پایان باقی مانده بود، بر سر تصمیمش استوار ایستاد:
با خودم فکر کردم: جو پدری خوب است و باید بزرگ شدن بچههایش را ببیند. من فقط مربی نیستم، من مسئول جان او هستم.
خوشبختانه، هر دو «مَرد» فرصتی برای ادامهٔ زندگی یافتند، هرچند خاطرهٔ شگفتانگیز نبرد مانیلا تا پایان عمر بر روحشان سایهافکن ماند و فشار جسمی آن بر دوششان سنگینی میکرد.
فریزر تنها دو بار دیگر به میدان رفت: یک شکست سخت دیگر با ناکاوت مقابل فورمن و بازگشتی کوتاه پس از پنج سال که پایانش تساوی بود.
علی همان شب به رسم همیشگی در رینگ نفسنفسزنان، کمجان و گیج و آشفته و بریده گفت:
او بعد از من بهترین و بزرگترین مبارز تاریخ است. اکنون وقت بازنشستگی من است. این کار بیش از حد برایم طاقتفرساست؛ ممکن است قلبم از کار بیفتد یا اتفاقی بیفتد. میخواهم در اوج کنار بکشم.
اما همانطور که میدانیم، علی به قولش وفادار نماند. ده بار دیگر جنگید؛ شش بار آن بر سر عنوان قهرمانی جهان، از جمله پیروزی مشکوک برابر نورتون و شکست و انتقام از لئون اسپینکس.
با وجود آشکار شدن نشانههای ضعف و افول، پس از آنکه با پیروزی بر اسپینکس، سهبار قهرمان سنگینوزن جهان شد، باز هم نتوانست از رینگ دور بماند. مبارزات غمبارش با لری هلمز و برنیک در ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ لکهای تیره بر نام بوکس شد و اعتباری برای هیچکس که اجازهٔ وقوع چنین نبردهایی را داد، باقی نگذاشت.
با نزدیک شدن دههٔ ۱۹۸۰، پارکینسون بدن علی را تسخیر کرد و زمان ثبت خاطرهها فرا رسید. در زندگینامهٔ عظیم خود گفت:
متأسفم که جو فریزر از من رنجیده است. متأسفم که به او آسیب زدم. جو فریزر مرد فوقالعادهای است. من بدون او نمیتوانستم اسطوره شوم و او هم بدون من. اگر روزی خداوند مرا به جنگ مقدسی فرا بخواند، مطمئن باشید آرزو دارم جو در کنارم باشد.
شاید در آن بالا در نبردی مقدس در کنار هم قرار گیرند، اما نبرد نامقدسی که در برابر هم در مانیلا به اشتراک گذاشتند، چهرهٔ واقعی بوکس را بیپردهتر از هر زمان دیگر نشان داد و علی و فریزر را تا ابد به هم پیوند زد.
یکی از تحلیلهای عمیق این مبارزه از فردی میآید که حتی آنجا حضور نداشته و در زمان وقوع نبرد فقط ۱۹ سال داشته است؛ تدی اطلس، مفسر معروف شبکهٔ ESPN و مربی مبارزانی چون مایکل مورر و تیم بردلی، فیلم این مبارزه را بارها دیده است:
این مبارزه مظهر بیانضباطی، خشونت و وحشیگری بود، دیگر خبری از توانایی و مهارت نبود، صرفاً از شخصیت و ارادهٔ خود مایه میگذاشتند و با خصایل و جوهرهٔ وجود خود میجنگیدند. نتیجه و پیامد آن دو چیز بود: مبارزهٔ بزرگ و عظیم و فوقالعادهای بود که منجر به بروز صدمات عمیقی شد. هر دو، همان روز، پارهای از جان و وجود خود را در رینگ جا گذاشتند.
خشونت بیحدی بود که در دوران تماشای زندهٔ آن با سن کم واقف به آن نبودم. تا پایان راند چهاردهم، فریزر آنقدر ضربه خورده بود که به سختی میتوانست ببیند. و همانطور که اشاره شد، ادی فوچ، میدانست کار مبارز تمام شده است و به داور گفت اجازه نمیدهد فریزر برای راند پانزدهم به رینگ برگردد. در بسیاری منابع اشاره شده است که فریزر با شنیدن این حرف رو به فوچ فریاد زد: «نه، نه، من تو را میکُشَم!»
 فریزر و علی در پایان مبارزه در مانیلا
فریزر و علی در پایان مبارزه در مانیلا
در طرف مقابل رینگ، علی هم در حالی که روی سه پایهٔ گوشهٔ رینگ نشسته و کاملاً در هم ریخته و نابود به نظر میرسید، مدام تقاضا میکرد بندهای دستکشهایش را ببُرند. او بعدها در وصف آن لحظه گفت:
آن نزدیکترین لحظهای بود که به مرگ نزدیک شدم.
برخلاف مربی فریزر که به جان او فکر میکرد، مربی معروف علی، آنجلو داندی، حاضر به تسلیم شدن علی نبود. او تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۲ تأکید داشت:
هرگز این درخواست را نشنیدم ولی حتی اگر هم میشنیدم، اجازه نمیدادم علی مبارزه را رها کند.
سالها بعد، علی به زندگینامهنویس خود، توماس هوزر، گفت: «جو فقط چند ثانیه پیش از من تسلیم شد».
وقتی مبارزه به پایان رسید، علی در امتیازات هر سه داور جلو بود. نتیجهٔ رسمی به این صورت ثبت شد: با «انصراف در گوشهٔ رینگ» و کنار کشیدن تیم فریزر، علی پیروز اعلام شد. درحالیکه هیچیک از آنها به زمین نیفتاده بودند. در پایان هر دو ایستاده مردند!
 در رینگ جهنمی برپا بود
در رینگ جهنمی برپا بود
کسانی که این مبارزه را دیدند، آن را بهترین مسابقهٔ تاریخ بوکس میدانند. میل به پیروزی، فراتر از توصیف بود. در ذهن بسیاری، این مبارزه نزدیکترین جدال به دعواهای خیابانی با مشت برهنه بود. شخصیتر از این حرفها بود. درحالیکه حتی حدس زده میشود دستکشهای بوکس پر شده با الیاف اسب، بهخاطر ضربات پیاپی و بیشمار و محکم آنقدر در طول مبارزه فرسوده شده بود که عملاً علی و فریزر با مشتهای بدون محافظ به هم ضربه میزدند!
میراثی جاویدان
 تاریخ رنگی از دیدار محمد علی و فریزر
تاریخ رنگی از دیدار محمد علی و فریزر
هر بار که دربارهٔ این مبارزه صحبت یا نوشته میشود، نتیجهگیریها همیشه یکسان است.
اطلس در این باره میگوید:
آنها همدیگر را ساختند و یکدیگر را شکستند. بهترینهای همدیگر را بیرون کشیدند و همزمان به یکدیگر آسیب زدند. با یکدیگر به سرزمینهای نامکشوفی قدم گذاشتند که بدون همدیگر یارای عبورش را نداشتند.
و آیزنبرگ یکی دیگر از اساتید بوکس معتقد است:
آنها برای قهرمانی بوکس نمیجنگیدند. آنها برای قهرمانی قلب و روح یکدیگر به جنگ پرداخته بودند.
خلاصهٔ آن را خود علی بیان کرد:
من و جو بهعنوان قهرمان به مانیلا رفتیم و مانند دو پیرمرد بازگشتیم.
علی ۳۳ ساله بود و فریزر ۳۱ ساله.
در سالهای پس از آن، علی سعی کرد صدمات ناشی از توهینهای «آنکل تام» و «گوریل بدترکیب» را به هر شکلی جبران کند. جو از تصویری که از او ساخته شده بود و اینکه چگونه شوخیها و کلمات علی بر جایگاه او تأثیر گذاشته بود، احساس رنجش میکرد:
من همه کارهایم را با خوبی و صداقت انجام دادم، اما نحوهٔ نگاه مردم به من بهخاطر حرفهای او شکل گرفت.
در یکی از نقل قولهای دیگر فریزر آمده است:
من از علی متنفر بودم. شاید خدا خوشش نیاید اینطور حرف بزنم، اما این احساسی بود که در دل داشتم. بیست سال با علی جنگیدم و هنوز هم میخواهم تکه تکهاش کنم و بفرستمش پیش عیسی مسیح!
طعن و کنایههای علی قبل و حین مبارزاتشان، فریزر را بهشدت آزرده بود؛ بهویژه اشارههایی که به آبرو و شخصیت او لطمه زده بود و فریزر همیشه آشکارا و علنی دربارهٔ درد آن حرف میزد و برای دورانی طولانی علی را هرگز نبخشید.
با این وجود، با گذشت زمان، نگرش فریزر کمی نرمتر و آرامتر شد، تلخی و کینهها فروکش کرد، هرچند هیچگاه دوستی صمیمی بین این دو شکل نگرفت.
 روزگار، ای روزگار؛ جاییکه مشت جای خود را به لبخند داد
روزگار، ای روزگار؛ جاییکه مشت جای خود را به لبخند داد
فریزر یک بار با اشاره به وخامت حال علی بر اثر بیماری پارکینسون نیش خود را زد:
من این بلا را سرش آوردم. حالا بیشتر از او عمر میکنم.
اما چنین نشد. «جوی مبارز» در نوامبر ۲۰۱۱ بر اثر سرطان کبد، در سن ۶۷ سالگی درگذشت. علی، با وجود مشکلات جسمانی شدید، در مراسم خاکسپاری فریزر شرکت کرد و او را «یک قهرمان بزرگ» نامید.
محمد علی، «برترین همهٔ آنها the Greatest of them all»، گرفتار بیماریای شد که پزشکان احتمال میدهند نتیجهٔ ضربات مکرر به سرش بود، که خیلی از آنها از جانب فریزر وارد شده بود. علی در ژوئن ۲۰۱۶ و در سن ۷۴ سالگی بر اثر پارکینسون درگذشت. دیگر حرفی برای گفتن باقی نمانده بود.
سهگانهٔ علی و فریزر همچنان به عنوان کاملترین و بزرگترین جدال تمامی دورانهای مسابقات سنگینوزن جهان بهشمار میرود؛ سه جنگ باورنکردنی که قدرت، هوش، شجاعت و عزم راسخ را به نمایش گذاشت. اما این دشمنی فراتر از ضربه و مشت بود و به جهتگیریهای سیاسی، نژادی و شخصیت افراد نیز گره خورده بود؛ تا جایی که به نماد مبارزه و رستگاری بدل شد.
 جاودانهٔ شماره ۳ از علی و فریزر
 جاودانهٔ شماره ۳ از علی و فریزر
با وجود خصومتها، و دشمنی بیشائبه، احترام متقابل میانشان تا پایان باقی ماند؛ هریک بدون آن دیگری کامل نمیشد، و این سه مسابقه نه فقط جلوهای از عظمت و خشونت ورزش بوکس، بلکه سرنوشت دو مردی را ساخت که نامشان را برای همیشه در کنار هم حک کرد و عصری نوین را در بوکس رقم زد. شجاعت، مهارت و روحیهشان معیاری برای همهٔ نسلهای بعدی شد؛ سه مبارزه، سه شاهکار و یک میراث: دو غول همیشه جاویدان در تاریخ ورزش.