طرفداری | بانک شهر بهعنوان مالک سهام عمده باشگاه پرسپولیس در کنسرسیوم بانکی، دقایقی پیش پستی در شبکههای اجتماعی رسمی خود منتشر کرد که در آن کامنتهای متعدد هواداران برای بازگشت اوسمار ویرا به نمایش گذاشت. انتشار این پست، پیامی را به هواداران منتقل میکند که انتخاب سرمربی جدید با نظر شما بوده و اوسمار به درخواست شما به نیمکت پرسپولیس بازگشته است.
در ظاهر، این اقدام نشانهای از تعامل و شنیدن صدای هوادار است؛ اتفاقی جذاب و دموکراتیک که در فوتبال ایران کمتر دیده میشود و از این جهت قابلتحسین است. اما اگر کمی عمیقتر نگاه کنیم، ماجرا سویهی نگرانکنندهای هم دارد؛ آیا تصمیمهای کلان باشگاه باید بر اساس حجم کامنتها و احساسات مقطعی گرفته شوند؟
لازم به ذکر است که قطع همکاری با وحید هاشمیان و بازگشت اوسمار تصمیمی منطقی و حرفهای به نظر میرسد؛ سرمربیای که شاید اصلاً نباید از جمع سرخپوشان پایتخت جدا میشد، یا دستکم باید خیلی زودتر از اینها دوباره روی نیمکت پرسپولیس مینشست. اما مسئلهی اصلی این نیست که چه تصمیمی گرفته شد، بلکه چگونه گرفته شد؟ اگر امروز با موج حمایت هواداران اوسمار برگردد، فردا در صورت التهاب فضای مجازی یا حمله رباتها از سوی هوادارنماها برای تصمیماتی دیگر، آیا قرار است باز هم همان مسیر تکرار شود؟

وقتی نظرات اینستاگرام، جای هیئتمدیره استقلال و پرسپولیس را میگیرد
این الگو فقط مخصوص پرسپولیس نیست؛ بازگشت ریکاردو ساپینتو به استقلال هم تقریباً از همین مسیر احساسی عبور کرد. باشگاهها با سوار شدن بر موج احساسات، در واقع مسئولیت تصمیمات خود را به هوادار تنفیذ میکنند تا اگر روزی تیم نتیجه نگرفت، بگویند «ما طبق خواستهی شما جلو رفتیم، پس تقصیر خودتان است.»
در نهایت باید پذیرفت که هوادار، بهدلیل تعلق خاطر و احساسات طبیعیاش، نمیتواند نگاه کاملاً مدیریتی و بیطرفانه داشته باشد. او با دلش تصمیم میگیرد، نه با دادهها و جلسات فنی. طبیعی است که تعصب و خاطره در قضاوتش سنگینتر از تحلیل باشد. عاشق را نمیشود به خونسردی دعوت کرد؛ اما مدیر را میشود به تعقل. مشکل از جایی شروع میشود که این دو جای هم را میگیرند.
و در نهایت باید گفت که هدف از این نقد، زیر سؤال بردن اوسمار ویرا یا ریکاردو ساپینتو نیست. برعکس، هر دو از باکیفیتترین مربیان خارجی هستند که در سالهای اخیر به فوتبال ایران آمدهاند و سطح فنیشان از لیگ برتر ایران بالاتر است. بحث بر سر اصل ماجراست؛ تصمیمهای فوتبالی را نباید به فضای مجازی و موج احساسات سپرد.
ارتباط با هوادار، بدون تردید، سرمایهای بزرگ است؛ اما دخالت مستقیم احساسات در فرآیند تصمیمگیری، بدعت خطرناکی است که نباید نهادینه شود. وقتی احساسات جای عقل را بگیرد، نتیجه چیزی جز آشفتگی نخواهد بود. فوتبال را نمیشود با دکمهی لایک اداره کرد.
باشگاههای بزرگ را با منطق بزرگ میسازند، نه با ترند اینستاگرام.