زمانی که به نامزدهای جایزه اسکار نگاه می کنیم؛ همیشه فیلمی است که احساس می کنیم برای بهترین فیلم شدن و دریافت جایزه اسکار لایق بوده اما نه نامزد شده و نه توانسته جایزه ای را از آن خود کند.
این را به خاطر داشته باشید که رای دهندگان و داوران آکادمی اسکار اکثرا سن بالا و بسیار محافظه کار هستند و این در انتخاب آنها تاثیر می گذارد. شما به ندرت فیلمی فانتزی، علمی تخیلی، کمدی، ترسناک و یا فیلم ابرقهرمانی که تماشاگران جوان آنها را می پسندند را در لیست برندگان می بینید که جایزه اسکار را برده باشند.
به نظر می رسد همیشه ژانرهای قدیمی نامزد دریافت جایزه اسکار می شوند فیلم هایی که در ژانرهای درام، اکشن و جنایی ساخته می شوند. در اینجا سعی می کنیم 20 فیلم را از سال 2000 تا 2009 را که لیاقت نامزدی اسکار را داشته اند اما اسمی از آنها در میان نبوده را معرفی کنیم.
جاده مالهالند / Mulholland Drive / 2001
دو زن به نام های بتی و ریتا در موقعیتی عجیب با یکدیگر آشنا می شوند و در فضایی سوررئالیستی به یکدیگر علاقه مند شده و به جستجوی هویت واقعی یکدیگر می گردند. این فیلم با تمام پیچیدگی هایش فیلم دقیقی است که با تئوری های تفسیر خواب قابل تفسیر است. جاده مالهالند ساخته شده تا بارها و بارها ديده شود. درحقيقت اين فيلم، فيلم نمايش در سالن سينما نيست. زيرا تنها با ابزاري مانند كامپيوتر و پشت ميز شخصي است كه مي شود صحنه هاي مختلف فيلم را بارها و بارها ديد و باهم مقايسه كرد. نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی.
شوالیه تاریکی / The Dark Knight / 2008
شوالیه تاریکی تنها داستانی ساده در مورد تقابل خیر و شر نیست. بله، بتمن نقش مثبت و جوکر نقش منفی فیلم هستند. ولی بتمن شخصیت پیچیده تری از یک ابر قهرمان را به تصویر میکشد که شهروندان Gothem City از یک سو برای اینکه بر مقابل ظلم مقامات شهری و گروهای تبهکاری ایستاده است، یک صدا او قهرمان مینامند و از سویی دیگر به قتل یک پلیس متهم اش میکنند. جوکر نیز به همین صورت تنها یک "آدم بده" ی ساده نیست. بلکه شخصیتی شیطانیست که با رفتارهای فریب دهنده و مظلوم نمایی دشمنان خود را بر سر دوراهی قضاوت قرار داده و گمراه میکند. کلیدی ترین نقش فیلم یعنی جوکر را هیث لجر بازی میکند که جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را نیز پس از مرگش برایش به ارمغان آورد. برنده اسکار: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (هیث لجر)، بهترین تدوین صدا (ریچارد کینگ)، نامزد اسکار: بهترین طراحی صحنه و دکور، بهترین فیلمبرداری (والی فیستر)، بهترین تدوین (لی اسمید)، بهترین گریم، بهترین میکس صدا، بهترین جلوههای بصری.
مرثیه برای یک رویا / Requiem for a Dream / 2000
فیلمی از دارن آرنوفسکی. هری و دوستش مارلون برای پولدار شدن دست به کار تجارت قرص های روانگردان می زنند، مادر هری سارا نیز بدنبال موفقیت شرکت در یک مسابقه تلویزانی به سفارش پزشک به مصرف قرصهای لاغری که به نوعی در ارتباط با روانگردان ها هستند، می پردازد. نامزد اسکار: بهترین بازیگر نقش اصلی زن - الن برستین- شده است اما هیچ جایزه ای را نبرده است.
یادگاری / Memento / 2000
فیلم استثنایی کریستوفر نولان فیلمنامهنویس و کارگردان تریلری به یادماندنی و اضطرابآمیز درباره مردی که هیچ چیز نمیتواند به یاد بیاورد. این مرد لنرد شلبای، کارآگاه اسبق بیمه است (نقش او را گای پیرس بازیگر«محرمانه لسآنجس»با قدرت تمام ایفا میکند). او وضعیت ذهنی بسیار خاص و آشفتهای دارد. لنرد حین درگیری با مردی که به همسرش تجاوز کرده و او را کشته بود،ضربهای از ناحیهء سر خورد که باعث شد تا تواناییاش را برای یادآوری خاطرات کوتاه مدت از دست بدهد. در حالی که میتواند تقریبا هرچیزی را تا آن لحظه خشن به یاد آورد که کجا ا ست یا چرا آنجا است.او همواره خود را در تقیب میبیند و نمیداند که آیا شکار است یا شکارچی. حتی در مقابل پرسشهای سادهای چون «آیا با تو خوب رفتار کردند؟» صادقانه جواب میدهد: «یادم نمیآید.» نامزد اسکار: بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی، بهترین تدوین. ولی لیاقت بیش از این را دارد.
درخشش ابدی یک ذهن ابدی / Eternal Sunshine of the Spotless Mind / 2004
دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه میکنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند. تکنیسینهای کلینیک ابتدا مکان خاطرات مورد نظر را که به صورت لکه های روشنی روی مغز نمودار می شود، شناسایی کرده و سپس به محو کردن آن لکه های نور میپردازند. ابتدا کلمنتاین و سپس جول آگاهانه تصمیم به پاک کردن خاطرات مشترکشان میگیرند اما حتی بعد از فراموشی یکدیگر، مجدداً به سمت هم کشیده شدند زیرا لکه نوری که در قلب آنها روشن شده بود درخششی ابدی داشت. اگر چه توانست جایزه بهترین بازیگر زن، کیت وینسلت، و بهترین تدوین و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را از آکادمی اسکار بگیرد اما هیچوقت حرفی از بهترین فیلم بودن زده نشد.
پرستیژ / The Prestige / 2006
لندن در آستانه قرن بیستم. رابرت انجی یر و آلفرد بوردن شعبده بازانی هستند که از جوانی و اولین برخورد شان همواره به شکلی دوستانه در حال رقابت با هم بوده اند. قابلیت ها و مهارت های این دو در گذر زمان افزون تر و به همراه آن رقابت شان نیز شدیدتر شده و رنگی از نفرت به خود گرفته است. رقابت این دو همواره در این مسیر بوده که شعبده تازه و پیچیده تری عرضه کنند که دومی یارای مقابله با آن را نداشته باشد. ولی این رقابت به زودی در مسیری تلخ و خطرناک می افتد و زندگی هر دو و حتی اطرافیان شان را نیز دچار مخاطره می کند. نامزد اسکار بهترین طراحی صحنه، بهترین فیلمبرداری.
در دل طبیعت وحشی / Into the Wild / 2007
کریستوفر مک کندلس دانشجوی جوان و ورزشکار دانشگاه اموری، پس از فارغ التحصیل شدن در سال 1992 زندگی عادی خود را رها کرده و بعد از بخشیدن تمامی پس انداز 24 هزار دلاری خود، پای پیاده به سوی آلاسکا راه می افتد تا در دل طبیعت وحشی زندگی کند. او در طول راه با شخصیت های مختلفی برخورد می کند که زندگی او را تغییر می دهد.
پیش از غروب / Before Sunset / 2004
داستان فیلم ادامه داستان فیلم پیش از طلوع میباشد. که در پایان داستان پیش، جسی (ایتن هاک) و سلین (ژولی دلپی) قرار شد که پس از شش ماه با در همان مکان یکدیگر ملاقات کنند. پس از شش ماه جسی به وین میرود اما سلین در آنجا نیست. پس از این اتفاق شروع به نوشتن کتاب خاطرات خود در تنها روزی که با سلین در خیابانهای وین قدم میزد. پس از نوشتن این کتاب او به پاریس رفته و بطور اتفاقی سلین را در یک کتابفروشی می بیند. پیش از غروب فیلمی به کارگردانی ریچارد لینکلیتر و درامی با داستانی به روایت ریچارد لینکلیتر، ایتن هاک و ژولی دلپی است. فیلمنامه این فیلم در سال ۲۰۰۴ نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه شد.
مرد سیندرلایی / Cinderella Man / 2005
نامزد اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد، نامزد اسکار بهترین تدوین، نامزد اسکار بهترین گریم، برنده جایزه بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی آکادمی بتفا، نامزد جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد آکادمی بتفا همه اینها جوایزی است که این فیلم کسب کرده است. جیمی یک بوکسور است. در ابتدا و قسمت اول فیلم ما فقط شاهد سقوط جیمی برداک هستیم. او بوکسور مشهوری است، کسی که تا به حال ناک دان نشده است و روزگاری برای خود برو بیایی داشته است ولی اکنون او در دوران رکود اقتصادی آمریکا قرار دارد و این باعث می شود مبارزات بوکس برای وی معنای دیگری پیدا کند؛ یا برنده و یا بازنده بازنده! بازنده کامل زندگی. وقتی جیمی هیچ امید و برنامه ای برای ادامه زندگی خود ندارد اشاره به جامعه آمریکا است که در دهه 1920 مردمانش هیچ امیدی برای ادامه نداشتند و زندگی خود را با افسردگی و بیچارگی می گذراندند.شاید دلیل ناکامی اش برای دریافت جوایز آکادمی ها نیز همین باشد.
در بروژ / In Bruges / 2008
ریموند (کالین فارل) برای کشتن یک کشیش به کلیسا میرود و در حین انجام ماموریت، ناخواسته باعث قتل یک پسربچه میشود. رئیس باند آدمکشها یعنی هری واترز (رالف فاینس)، ری و همکارش کن (برندان گلیسون) را ناگهانی به شهر بروژ میفرستد. بار قتل پسرک روی شانه ری سنگینی میکند و او را پرخاشگر و عصبی کرده است. رئیس به کن ماموریت میدهد تا برای جلوگیری از لو رفتن گروه، ری را بکشد. کن به سراغ دوستش میآید و میبیند که او قصد خود کشی دارد. این حادثه باعث میشود کن، ری را فراری دهد. هری برای درست کردن اوضاع به بروژ میآید و در یک تعقیب و گریز به همراه کن کشته میشود. ری که به شدت زخمی شده به زندگی امیدوار میشود و آرزو میکند که زنده بماند. این خلاصه داستان چند خطی استعداد عجیبی برای تبدیل شدن به یکی از غمانگیزترین تراژدیهای سینمایی را دارد ولی «در بروژ» یک فیلم تراژیک نیست.
ماهی بزرگ / Big Fish / 2003
ادوارد بلوم داستان هاي عجيب و غریبیمی خواند و هميشه ذهنش درگير اين قصه ها بوده است به خصوص داستانی درباره ماهی قرمز كه اگر در تنگ كوچك نگهداری شود همان قدر میماند اما با بيشتر شدن اين فضا می تواند دو يا سه حتی چند برابر شود. ده سال بعد ادوارد يكی از محبوبترين جوانان در آلاباما شده است. او فكر می كند برای اين كه مثل ماهی بزرگ شود بايد خانه را ترك و دنيا راسياخت كند. به اين شكل سفر دور از ذهن و اسطوره ای ادوارد آغاز می شود . سالها می گذرد او اكنون مردی سالخورده است. همه ادوارد را به عنوان راوی داستان های باور نكردنی از زندگی پر هيجان دوران جوانی خود می شناسند که از گذشتهاش با داستان های اسطورهای عجیب كه در همه آن ها قهرمان داستانهاست ياد ميكند. مثلا او وقتی عشق زندگیاش را ملاقات میکند زمان به راستی متوقف میشود و بعد وقتی زمان به سرعت شروع به حرکت میکند آن زن را گم میکند و برای پیدا کردنش سه سال در یک سیرک کار میکند.دنی الفمن نامزد بهترین موسیقی اسکار، بروس کوهن نامزد بهترین فیلم جشنواره بفتا، جان آگوست نامزد بهترین فیلمنامه جشنواره بفتا و آلبرت فینی نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل جشنواره بفتا.
راه رفتن روی خط / Walk The Line / 2005
جانی کش دوستدار آهنگ و ترانه است و یکی از تفریحاتش گوش دادن به ترانه هایی است که از رادیو پخش می شود، همینطور او به طور اختصاصی ترانه هایی را دنبال می کند که جون کارتر کوچک، عضوی از خانوادۀ هنرمندشان در رادیو می خواند. جک برادر بزرگتر جانی که به خاطر توانائیش در انجام کارها، بسیار مورد نظر پدر است، طی حادثه ای در کارگاه چوب بری از دنیا می رود و خیلی زود جانی را که به نوعی به او وابسته بود تنها می گذارد تا چتری از نگاه سنگین پدر همواره بر روی جانی سایه گستر باشد. سالها بعد، جانی بعد از اتمام دوران سربازی ازدواج می کند و صاحب فرزند می شود، او با وجود بحران مالی سعی دارد گروهی برای خوانندگی تشکیل دهد که این وضعیت مورد اعتراض همسرش است، بالاخره جانی مؤفق می شود وارد عرصۀ خوانندگی شود و در این مسیر تا رسیدن به یک ثبات در زندگی، از همسرش جدا شده و بعد از سالها درد عشق کشیدن بالاخره با جون کارتر ازدواج می کند.
روز تعلیم / Training Day / 2001
فيلم داستان پليس جوان و آرمان گرايی است که در خيابان های شهر از پليسی کهنه کار درس زندگی می گيرد، و با بازی عالی دنزل واشينگتن و ايتن هاوک انرژی خاصی پيدا کرده است. زمان فيلم دو ساعت است، اما خيلی کوتاه تر به نظر می رسد. روی هم رفته فيلم خوبی است که البته اگر فيلمنامه در پايان با دقت بيشتری نوشته می شد حاصل کار بهتر از اين هم می شد. فيلم اصلا شبيه آثار پليسی عادی نيست، بلکه گيرا و هيجان انگیز است، با صحنه های اکشن برای کسانی که از اين ژانر لذت می برند و آنها که از ديدن فيلم های خسته کننده خسته شده اند. متأسفانه فيلم در پانزده دقيقه پايانی پر کليشه است و شخصيت های عاقل فيلم کارهای احمقانه می کنند. برنده جايزه بهترين بازيگر مرد (دنزل واشينگتن) و نامزد جايزه بهترين بازيگر مکمل مرد (ايتن هاوک) از اسکار.
اقتباس / Adaptation / 2002
فیلم از صحنههایی از فیلمبرداری فیلم جان مالکوویچ بودن شروع میشود که در آن چارلی کافمن (نیکولاس کیج) افسرده مهلت کمی برای تحویل فیلمنامه اقتباسی دزد ارکیده به شرکت کلمبیا پیکچرز دارد. در مقابل چارلی افسرده برادر دوقلوی سرزنده او، دونالد، است که در نظر دارد به تأسی از چارلی شروع به نوشتن فیلمنامه کند.این فیلم در زمان اکران خود از استقبال مناسب تماشاگران و منتقدان برخوردار شد و توانست جوایز خوبی را در مراسم اسکار، گولدن گلوب و بفتا از آن خود کند. اما نامزد بهترین فیلم اسکار نشد.
زودیاک / Zodiac / 2007
زودیاک ششمین فیلم دیوید فینچر، کارگردان آمریکایی است. قاتلی که پسر و دختری را در اتوموبیل شان کشتهاست به روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل نامه میفرستد و خود را به عنوان قاتل معرفی میکند. قتلهای دیگری پس از آن اتفاق میافتد و قاتل، نامههای دیگری به روزنامه میفرستد. کاریکاتوریست جوان روزنامه سرنخهایی در این نامهها پیدا میکند و با اصرار خود به کمک پلیس میآید که نتوانسته مدرک محکمه پسندی برای دستگیری قاتل پیدا کند.
رفته عزیزم رفته / Gone Baby Gone / 2007
فیلم مضمون خوبی دارد، مادری که دخترش گمشده است (یا به عبارتی دیگردزدیده شده) و کاراگاه خصوصی را استخدام می کند تا به دنبال دخترش بگردد و این کاراگاه در پی گشتن به دنبال دختر گمشده پی به اتفاق های عجیب و غریبی می برد که بی ربط به دختر گمشده داستان نیست. تصویر کاملی از زندگی واقعی در آمریکا و سکون و رخوتی که بر آن حاکم است. روابط از هم گسیخته، سودجویی، فقر، مواد مخدر و ... که باعث می شود کینزی و جنارو نیز در پایان-زمانی که آماندا را یافته اند- با یک دوراهی بزرگ اخلاقی روبرو شوند. این پرونده همه چیز این دو نفر را به مخاطره می افکند از رابطه شخصی شان تا زندگی و سلامت عقل شان و اینها چیز کمی نیست.
یک مرد تنها / A Single Man / 2009
جورج یک مرد تنهاست ، او به مدت 16 سال با عشقش زیسته است، ولی مرگ کسی که او را دوست داشته، مرگ روحی جورج را هم به دنبال داشته است. فیلم یک مرد تنها یکی از بهترین فیلم های سال 2009 بود. اولین تجربه کارگردانی تام فورد اثر قوی ست، فیلمی در وصف زندگی انسان و شرایطی که بعد از مرگ عشق برای او به همراه آورده می شود. فیلم یک مرد تنها با آن موزیک و تم های آرام و ملایم خود در مراسم اسکار آن سال می توانست یکی از برنده ها باشد، یکی از فیلم های مستقلی که بی بهانه حرف خودش را می زند ولی تاثیرش را نظیر عطری غلیظ مدت ها باقی می گذارد.
مردی که آنجا نبود / The Man Who Wasn’t There / 2001
فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی برادران کوئن که در تیراژ فیلم نام کارگردان تنها اتان کوئن ذکر شده است. این فیلم که به صورت سیاه و سفید ساخته شده در سال ۲۰۰۱ جایزهٔ نخل طلای جشنوارهٔ کن را برای بهترین کارگردانی به خود اختصاص داد. همچنین این فیلم جایزهٔ بفتا بهترین فیلمبرداری ۲۰۰۲ را به خود اختصاص داد و در اسکار ۲۰۰۲ نیز نامزد جایزه فیلمبرداری شد اما در جایگاه نامزد بهترین فیلم قرار نگرفت. در مجموع بر اساس درگاه Imdb این فیلم مجموعاً نامزد ۳۲ جایزه در جشنوارههای مختلف شده که ۲۰ جایزه را به خود اختصاص داده است. در این فیلم بازیگرانی همچون بیلی باب تورنتون، فرانسیس مکدورمند، اسکارلت جوهانسون، مایکل بادالوکو، تونی شالهوب، جان پولیتو، جیمز گاندولفینی و ریچارد جنکینز به ایفای نقش میپردازند.
نزدیکتر / Closer / 2004
این فیلم تماشایی از کارگردان تازه گذشته، مایک نیکولز، جستجویی در مفهوم عشق، تعهد، و شهوت در زندگي مدرن است. جستجویی سرراست و بيرحمانه در پرسش های مبنایی و هستيشناسانهاي که با شیوه زندگي مدرن پيوندي ناگسستني دارند. «نزديکتر» ما را به بین رابطه های پيچيده چهار نفر پرتاب ميکند. آنها به دنبال شناخت هم، احساس امنيت، و دريافت حقيقت هستند. نااميدانه پاسخهايي را جستجو ميکنند که انگار نميخواهند بدانند. هر روز پيش نميآيد که ستارههاي هاليوود را در يک فيلم به معناي واقعي کلمه «بزرگسالانه» ببينيم. در «نزديکتر» پس از مدتها چهار ستاره هاليوود مشغول نجات يکتنه جهان، کشتن موجودات فضايي، و تغيير دنيا با نيروي عشق نيستند! آنها نه تنها موضوعي جدي و بالغانه را به تصوير ميکشند، روابط صريح و واقعي دارند، و به جاي سعي در جذاب به نظر رسيدن روي پرده نيروي خود را صرف عمق بخشيدن به کاراکترها ميکنند؛ بلکه بعضي از بهترين بازيهاي چند سال اخير را هم ارائه دادهاند. اين فيلم در مراسم گلدن گلاب سال 2005 براي بهترين فيلم، فيلمنامه، کارگرداني، بازيگر دوم زن (ناتالي پورتمن)، دوم مرد (کلايو اوون) کانديد شد که هر دو بازيگر جايزه را گرفتند و همين دو نفر براي اسکار همان سال هم نامزد شده بودند اما از نامزد شدن خود فیلم خبری نبود.
توپ هیولا / Monster’s Ball / 2001
فیلم درام و عاشقانه توپ هیولا درباره نژادپرستی است که بعد از یک تراژدی خانوادگی، دیدگاه اش را تغییر می دهد و عاشق یک زن آمریکایی آفریقایی تبار می شود. هلی بری اولین بازیگر آفریقایی – آمریکایی است که توانست با بازی در فیلم توپ هیولا جایزه ی اسکار دریافت کند اما این جایزه ی اسکار موجب پیشرفت او نشد، چرا که او با بازی در فیلم زن گربه ای جایزه ی بدترین زن بازیگر را به خود اختصاص داد. اجرای یکنواخت عالی، به خصوص بازی های هلی بری و تورنتون، فیلمی محکم و خوب را ساخته است اما با وجود برنده شدن بری به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن، فیلم بهترین نامزد دریافت جایزه اسکار نشد.