طرفداری | در گذر سالهای پرفرازونشیب فوتبال ایران، نامهایی در رأس فدراسیون فوتبال ماندگار شدهاند که بهدور از هیاهو و شعار، فقط ساختهاند و ساختهاند و ساختهاند!
کامبیز آتابای یکی از همان چهرههای کمنظیر بود؛ مدیری که فوتبال را نه بهعنوان یک بازی، بلکه بهمثابهی یک نهاد ملی میفهمید. او خیلی زودتر از بالادستیهای حاکم وقت، به اهمیت این رشتهی جذاب پی برده و زمینهی جهانیکردن فوتبال ایران را فراهم کرد.
با احترام به تمام کسانی که به فوتبال ایران خدمت کردهاند، باید بگویم آتابای اولین کسی بود که صدای فوتبال ایران را به قارهی کهن و سپس به جهان رساند. وقتی در اوایل دههی پنجاه شمسی و هفتاد میلادی بر مسند ریاست فدراسیون فوتبال ایران نشست، با همکاری جدی دو ضلع دیگر مثلث پیشرفت و ترقی فوتبال ایران، یعنی تیمسار خسروانی و حشمت مهاجرانی، تحولی شگرف در این رشته بهوجود آوردند و عناوین و افتخارات زیادی برای ایران کسب کردند.
قهرمانی در دو جام ملتهای آسیا و حضور موفق در دو دورهی المپیک ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ (صعود به دور دوم و جمع هشت تیم پایانی) و صعود به المپیک ۱۹۸۰ مسکو که هیچیک پس از آن دیگر تکرار نشد، قهرمانی بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران با شکست اسرائیل در فینال، قهرمانیهای متوالی تیم جوانان ایران در قارهی کهن و از همه مهمتر، توفیق در رساندن تیم ملی ایران به جمع ۱۶ تیم حاضر در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین، از جمله دستاوردهای حضور این مثلث درخشان در رأس سازمان تربیتبدنی، فدراسیون فوتبال و سرمربیگری تیم ملی بود.
او تنها ایرانیای بود که بهعنوان رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) انتخاب شده و ایران را صاحب جایگاهی کرد که هنوز هم دستنیافتنی به نظر میرسد. او مردی بود که فوتبال را میفهمید، سیاست را میشناخت و دیپلماسی ورزش را با عزت و درایت پیش میبرد تا جایی که قول پذیرش میزبانی جام جهانی ۱۹۹۰ را هم از مقامات فدراسیون جهانی برای ایران دریافت کرده بود...
در روزگاری که فوتبال ایران هنوز از خاک استادیومهای خاکی برمیخاست، آتابای در اندیشهی ساختار، نظم و حضور بینالمللی بود. بسیاری از زیرساختهایی که امروز بدیهی میپنداریم، حاصل جسارت، تدبیر و آیندهنگری او بود.
آنچه امروز از کامبیز آتابای در ذهنها مانده است، تنها جایگاه مدیریتیاش نیست؛ بلکه نسلی از مدیران و ورزشدوستانی است که از او آموختند چگونه میتوان ایرانی بود و درعینحال جهانی اندیشید.
مرگ کامبیز آتابای، نه فقط پایان زندگی یک مدیر سالهای دور، که بستهشدن فصلی از دفتر تاریخ فوتبال ایران است؛ فصلی که در آن عزت ملی، نظم و شأن ورزش از هم جداییناپذیر بودند.
امروز که او در خاک آرام میگیرد، فوتبال ایران شاید بیش از هر زمان دیگری به یادش بیفتد؛ به یاد روزهایی که از دل چالشها، امید زاده میشد و مدیریت، بوی خلوص و وطندوستی میداد.
کامبیز آتابای رفت، اما اثرش مانده است؛ در خاطرهی ورزش ایران، در اسناد بینالمللی فوتبال آسیا و در دل آنان که هنوز باور دارند راه پیشرفت از انضباط، اندیشه و عشق میگذرد.
روحش شاد، نامش جاودان.