طرفداری | هان ویلهوفت کینگ، هافبک جوانی که روزی در تاتنهام و منچسترسیتی آیندهای روشن پیش روی خود میدید، پس از مجموعهای از مصدومیتها و دغدغههای ذهنی، تصمیم گرفت فوتبال حرفهای را کنار بگذارد و مسیر جدیدی را در دانشگاه آکسفورد آغاز کند؛ تصمیمی که بسیاری آن را غیرمنتظره میدانند.
وقتی پاییز امسال جشن سال اولیها در دانشگاه آکسفورد آغاز شد، هیجان، کمخوابی و دنیایی از فرصتهای تازه در انتظار دانشجویان تازهوارد بود. در میان آنها، یک دانشجوی حقوق ۱۹ ساله توجهها را به خود جلب میکرد؛ نه فقط به خاطر ورودش به یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان، بلکه به خاطر داستانهایی که با خود آورده بود.
داستانهایی واقعی از تمرین با تیم اصلی تاتنهام، شاگردی زیر نظر یحیی توره، و مواجهه با کوین دی بروین در جلسات پرسینگ پپ گواردیولا. اما نکته اینجاست: هان ویلهوفت کینگ اهل اغراق نیست. هر چه میگوید، روایت صادقانه نوجوانی است که تا همین چند ماه پیش بخشی از تیم زیر ۲۱ سال منچسترسیتی بود و مسیر حرفهایاش را تقریباً تضمینشده میدیدند.
ویلهوفت کینگ در دوران نوجوانی یکی از امیدهای بزرگ فوتبال انگلیس بود؛ هافبکی باهوش، با مهارت کنترل عمق و ذهنی تیزبین. نمراتش هم به همان اندازه خیرهکننده بود: A در ریاضی، اقتصاد و تاریخ. همین ترکیب کمنظیر بود که او را در برابر انتخابی دشوار قرار داد؛ انتخاب بین رؤیای میلیونها کودک و مسیری دانشگاهی در سطحی که نصیب کمتر کسی میشود. او میگوید:
نمیدانم چند نفر وقتی به تیم زیر ۲۱ سال منچسترسیتی میرسند، فوتبال را رها میکنند. اما احساس میکردم باید مسیر دیگری را امتحان کنم.
هان ویلهوفت کینگ با پیراهن تاتنهام
این تصمیم یکشبه گرفته نشد. چند سال اخیر برای او مجموعهای از اوجها و سقوطها بود؛ از دعوت به تمرینات تیم اصلی تاتنهام زیر نظر آنتونیو کونته، تا مصدومیتهای پیاپی که ضربه بزرگی به روند رشد او زد. نخستین مصدومیت جدیاش در ۱۶ سالگی تقریباً یک فصل کامل او را از میادین دور کرد و در سیتی هم دوباره با مشکل مشابهی روبهرو شد.
اگرچه فوتبال نقطهی مرکزی زندگی او بود، اما علاقهاش به تحصیل ریشهدارتر از آن چیزی بود که اطرافیان میدیدند. پدری که استاد فلسفه بوده و مادری معمار، فضایی فراهم کرده بودند که در آن درس و تفکر جایگاه مهمی داشت. ویلهوفت کینگ از همان ابتدا حس میکرد رویکرد ذهنیاش با فضای فوتبال حرفهای کاملاً همخوان نیست.
او حتی زمانی به رفتن به آمریکا و ترکیب فوتبال و تحصیل فکر کرده بود. UCLA و هاروارد بهطور جدی خواهان جذبش بودند و او نیز تا آستانه انتقال به UCLA پیش رفت. اما پیشنهاد منچسترسیتی همهچیز را تغییر داد. او فرصت بازی در یکی از بهترین آکادمیهای جهان را رد نمیکرد.
ورود به سیتی برای هر بازیکن جوان مثل ورود به کارگاه پیشرفتهای از فوتبال مدرن است. ویلهوفت کینگ میگوید ابتدا در تمرینات تیم اصلی از خود بیخود میشد، اما خیلی زود فهمید که واقعیت این تجربه چندان هم رؤیایی نیست.
جلسات پرسینگ بسیار سخت بود. شما اساساً باید دوندگی میکردید. نیم ساعت، یک ساعت بدون لمس توپ و وقتی مقابل دی بروین، فودن یا گوندوعان پرس میکنید، واقعاً شانسی ندارید. این باعث میشود حتی از انجام چنین تمرینی هم رغبت نداشته باشید.
با این حال سیتی مایل بود قراردادش را تمدید کند. اما ذهن او جای دیگری بود. از روزی که وارد آکسفورد شد، نزدیک به ۹۰ نفر از او پرسیدهاند:
چرا فوتبال را رها کردی؟
پاسخ او چندلایه است: مصدومیتها مسیر او را فرسایشی کرده بود؛ بیحوصلگی ذهنی در دنیای فوتبال حرفهای به او فشار میآورد؛ نیاز به چالش فکری او را به سمت دانشگاه سوق داد و در نهایت نگاه بلندمدت به آینده برایش مهمتر از یک حرفه ۱۰ تا ۱۵ ساله بود.
در فوتبال همیشه احساس میکردم کمتر از توانم کار میکنم. عاشقش بودم اما به چیزی فراتر نیاز داشتم. چیزی که فکریتر باشد.
او میگوید اکنون، در آکسفورد، هر روز آنقدر کار و تجربه برایش وجود دارد که زمان کم میآورد؛ از کلاسهای حقوق گرفته تا بازی برای تیم دانشگاه و کالج. ویلهوفت کینگ از فوتبال دلخور نیست و حتی با اشتیاق در مسابقه دانشگاهی مقابل کمبریج آماده حاضر میشود. اما ایمان دارد که تصمیمش درست بوده است.
اگر آن فرصت در سیتی را نمیپذیرفتم، همیشه فکر میکردم چه میشد. اما حالا با آرامش میدانم بهترین تلاشم را کردم و مسیر درست را انتخاب کردم.
به قلم David Hytner برای The Guardian