در این آهنگ، یکی از زیباترین غزلهای مولانا جلالالدین محمد بلخی (رومی) را با موسیقی عرفانی خواهید شنید.
شعری که در آن، روح عاشق به گفتوگو با معشوق الهی میپردازد — معشوقی که هم در درون است و هم در ورای هستی.
عنوان ویدیو:
موسیقی روحنواز با اشعار مولانا | «دزدیده چون جان میروی اندر میان جان من»
|
دزدیده چون جان میروی، اندر میان جان من
سرو خرامان منی، ای رونق بُستان من
چون میروی بیمن مَرو، ای جان جان بیتن مرو
وَز چشم من بیرون مشو، ای شعلهی تابان من
هفت آسمان را بَردَرم، وَز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
تا آمدی اندر بَرم، شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من، وِی روی تو ایمان من
بیپا و سر کردی مرا، بیخواب و خَور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ، ای یوسف کنعان من
از لطف تو چو جان شدم، وَز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
گل جامهدر از دست تو، ای چشم نرگس مست تو
ای شاخها آبَستِ تو، ای باغ بیپایان من
یک لحظه داغم میکَشی، یک دم به باغم میکَشی
پیش چراغم میکَشی، تا وا شود چشمان من
ای جان پیش از جانها، وی کان پیش از کانها
ای آنِ پیش از آنها، ای آنِ من، ای آنِ من
منزلگه ما خاک نی، گر تن بریزد باک نی
اندیشهام افلاک نی، ای وصل تو کیوان من
مر اهلِ کشتی را لَحَد، در بحر باشد تا ابد
در آب حیوان مرگ کو، ای بحر من عُمّان من
ای بوی تو در آه من، وِی آه تو همراه من
بر بوی شاهنشاه من، شد رنگ و بو حیران من
جانم چو ذرّه در هوا، چون شد ز هر ثقلی جدا
بیتو چرا باشد؟ چرا؟ ای اصل چار ارکان من
ای شه صلاح الدّین من، ره دان من، ره بین من
ای فارغ از تمکین من، ای برتر از امکان من