طرفداری | دیشب امیر قلعه نویی مهمان یک برنامه تلویزیونی بود و طبق معمول، با اعتمادبهنفس همیشگیاش از جام جهانی ۲۰۲۶ حرف زد؛ از اینکه تیم ملی فقط برای آبروداری نمیرود، از اینکه صعود از گروه هدف اصلی است و از اینکه «ایران بعدش یک هفته تعطیل میشود». روی کاغذ، هیچ ایرادی ندارد؛ هر مربی حق دارد رویاپردازی کند و برای تیمش چشمانداز بسازد. اما مشکل از آنجایی شروع میشود که این رویاها در بستری گفته میشود که کوچکترین نشانی از تحقق آنها را در عملکرد تیم ملی نمیبینیم.
از قضا، این وعده در کشوری بیان میشود که همین لحظه پایتخت آن تعطیل است! تهران به دلیل آلودگی هوا بسته است و باقی کشور هم هر چند هفته یکبار به یک دلیل، تعطیل. در چنین فضایی، وعدهی «تعطیلی یک هفتهای ایران» نه جذاب است و نه انگیزهساز؛ بیشتر شبیه یک جمله احساسی است برای پوشاندن شکاف میان آنچه روی زمین میبینیم و آنچه پشت تریبون گفته میشود.
البته روشن است که منظور شما از این «تعطیلی»، تعطیلی از سرِ خوشحالی است، نه تعطیلی اضطراری. این انگیزه، قابل احترام است؛ هیچکس با میل شما برای ساختن یک خاطره تاریخی مشکل ندارد. مشکل از جای دیگری آغاز میشود: اگر قرار است مردم واقعاً به تیم ملی نزدیک شوند، اگر قرار است دوباره به این پروژه اعتماد کنند، مسیرش نه از وعدههای تلویزیونی، بلکه از شنیدن میگذرد. از اینکه شما بالاخره بعد از سه سال، دست از توجیههای تکراری بردارید.

یکی از سادهترین و مؤثرترین اقدامها برای نزدیک شدن دوباره به مردم همین است: قطعکردن چرخهی انکار. پذیرفتن اینکه انتخابهای شما، از دعوت برخی بازیکنان تا ترکیب کادرفنی، بارها سؤالبرانگیز بوده است. توضیح دادن اینکه چرا دو دروازهبان از یک تیم به تیم ملی دعوت میشوند یا کاپیتان بعد از 6 ماه بدون تیم بودن، کماکان ثابت است؛ چرا مقابل دهنفره ازبکستان حتی یک موقعیت ساخته نمیشود؛ چرا ۱۸۰ دقیقه مقابل کیپورد و ازبکستان، «صفر گل» حاصل کار تیمی است که شما میگویید «برای صعود ساخته شده».
مردم ایران از تعطیلی خوشحال نمیشوند؛ از صداقت خوشحال میشوند. از تیمی که میفهمند براساس معیار انتخاب شده، نه براساس ملاحظات نامعلوم. از کادری که به نظر میرسد ایده دارد، نه اینکه هر بازی را با «امید به اتفاق» آغاز کند. از مربیای که وقتی تیمش بد بازی میکند، بهجای حمله به منتقدان، ضعفها را به رسمیت میشناسد.
وقتی شش بازی پیاپی مقابل ازبکستان بدون برد ماندید، وقتی در دو بازی متوالی در تورنمنت العین تیم حتی یک نقشه برای حمله نداشتید، وقتی میانگین سنی تیم به شکلی خطرناک بالا رفته، وقتی بحث نسلسازی هنوز روی کاغذ مانده، طبیعی است که وعدههای «حداقل چهار امتیاز میگیریم» و «این حرف سند میشود»، نه امید بسازد و نه اعتماد. جام جهانی با حرف به دست نمیآید؛ با شجاعت در اصلاح مسیر دستیافتنی است.
اگر قرار باشد روزی ایران «تعطیل» شود، نه بهخاطر جملهای در یک برنامه تلویزیونی، بلکه بهخاطر تیمی خواهد بود که مردم در آن شفافیت، انتخاب درست و گوشهای باز ببینند. تا وقتی این اتفاق نیفتاده، تعطیلی ایران فقط در تقویم ممکن است؛ نه برای فوتبال.