طرفداری | پیش از بازی دوشنبه شب منچستریونایتد مقابل اورتون در اولدترافورد، پیامکی برای خریداران بلیت ارسال شد: «در بخش شما شیرهای آبجو نصب شدهاند؛ حالا میتوانید در جریان بازی آبجوی تازه داشته باشید. لذت ببرید!» شاید این تنها راهکار برای فرو نشاندن اندوه ناشی از وضعیت فعلی باشگاه بوده باشد! دست کم یک دلخوشی کوچک باقی مانده است. به این میگویند آیندهنگری!
اما هواداران یونایتد باید به چنین چیزهایی عادت کرده باشند. پس از شکست تلخ برابر اورتونی که ۱۰ نفره شد، هواداران بار دیگر دریافتند که شاهد پایان یک طلوع کاذب دیگرند؛ چیزی که در ۱۳ فصل پس از بازنشستگی فرگوسن، بدل به عادت شده است: امید به بازگشت و امید به روزهای بهتر، که خیلی زود پوچ از آب درمیآید.
وقتی را به یاد بیاورید که در سال ۲۰۱۶، لویی فن خال با قهرمانی در جام حذفی، وعدهٔ آغاز عصری جدید را داد. یا ژوزه مورینیو که در فصل اولش دو جام کسب کرد. یا شبی که تیم اوله گونار سولسشر، پاری سن ژرمن را شکست داد. یا وقتی اریک تن هاخ با تیمی جوان، جام حذفی را بالای سر برد و از آیندهای روشن گفت (و دو سال بعد، آن تیم از هم پاشید). قرار بود همهٔ اینها نشانهٔ بازگشت یونایتد باشند… اما هیچکدام دوام نیاورد.
در چنین افولی، اینکه تیم روبن آموریم پنج بازی پیاپی نباخته بود، نشانهٔ پیشرفت محسوب میشد؛ حتی اگر در دو بازی، با گلهای دیرهنگام نجات یافته بود. اما مقابل اورتونِ سرسختِ دیوید مویس، همهٔ این توهمات فرو ریخت. همان ضعفهای قدیمی دوباره دیده شد: کمبود اعتماد به نفس، نارساییهای آشکار در ترکیب، نداشتن خلاقیت و نبود رهبران واقعی در زمین.
بدون شرح!
این دیگر آن یونایتدی نیست که بازیکنانش در سختیها، مسئولیت را به دوش بگیرند. امروز نه برایان رابسونی در تیم هست، نه روی کینی، نه یک وین رونی که با ارادهاش، بازی را برگرداند.
فضایی نه انقلابی و نه خشمگین، فقط خسته
یونایتد توپ را آرام و قابل پیشبینی در خط دفاع به گردش درمیآورد؛ سپس آن را به کنارهها میبرد، جایی که بازیکن کناری زیر فشار دو نفره، ناچار به عقب پاس دادن توپ است و همه چیز دوباره تکرار میشود. نه سرعت، نه ایده، نه بهرهگیری از برتری عددی. اخراج گیه در دقیقه ۱۳ به جای نابودی اورتون، آنها را در وضعیتی قرار داد که فقط عقب بنشینند و مطمئن باشند یونایتد توانایی افزایش فشار را ندارد.
آن بالاها در جایگاه استرتفورد، منطقهٔ جدید و ایمن ایستاده تماشا کردن بازی، برای نخستینبار افتتاح شد؛ با امید به ایجاد جوی پرشور… اما فضای ورزشگاه نه انقلابی بود، نه خشمگین؛ فقط خسته به نظر میرسید. هواداران این نمایش را بارها دیدهاند. منچستریونایتد امروزی این است؛ تیمی که زمانی با فوتبال جسورانهاش هواداران را مسحور میکرد، حالا به یک تیم معمولی تبدیل شده است.
یقیناً بخشی از تقصیر هم با مربی و اصرار او به ترکیبی است که کمترین حد از ابتکار را اجازه میدهد. مقابل تیمی ۱۰ نفره، فرصت حملات مداوم و بیوقفه فراهم بود، اما با اصرار به حفظ سیستم سه دفاعه، یونایتد هرگز برتری عددی ایجاد نکرد و در میانهٔ میدان نیز برتری نداشت. جیمز گارنر، محصول آکادمی یونایتد که یکی دیگر از مواردی است که باشگاه ارزشش را نشناخت، به سادگی بر همتیمیهای سابقش غلبه کرد. آموریم هم در واکنش، فقط پاتریک دورگو را با دیوگو دالو جایگزین کرد؛ معادل فوتبالی برای «چیدن صندلیها روی عرشهٔ تایتانیک»؛ همانقدر بیفایده...
«ما حتی نزدیک وضعیتی نیستیم که بتوانیم برای بهترین رتبهها رقابت کنیم»
حتی اولدترافورد هم از ورزشگاههایی مثل ورزشگاه خانگی اورتون و تاتنهام عقب مانده است
آمار هم علیه آموریم است: در سالگرد حضورش، او در ۳۹ بازی لیگ برتری فقط ۱۲ برد، ۹ تساوی و ۱۸ شکست را تجربه کرده. با این حال، او دستکم واقعبین است: «ما آنجا نیستیم؛ ما حتی نزدیک وضعیتی نیستیم که بتوانیم برای بهترین رتبهها رقابت کنیم».
این حقیقتی تلخ است. یونایتد اکنون یک باشگاه میانرده است؛ چه در زمین و چه بیرون از آن. بله، زمانی معیار بود، اما امروز از همه عقب مانده است. امروزه، منچسترسیتی و لیورپول جامها را میبرند؛ آرسنال بر لیگ مسلط است؛ برنتفورد، بورنموث و برایتون در جذب بازیکن استادند؛ تاتنهام و اورتون ورزشگاههایی بسیار مدرنتر دارند. کریستال پالاس هم یک سرمربی یافته که نسخهٔ منجر به پیروزی ۳-۴-۳ را اجرا میکند.
و اولدترافورد؟ تبدیل شده به خانهٔ یک تیم کاملاً متوسط. اما حداقل شیرهای آبجو کار میکنند!
به قلم جیم وایت برای تلگراف اسپورت