مـاکان دوست عزیزی که مسدودت کردم ، مشکل اینجاست که شما معنویت رو با دینداری رسمی یکی میگیری. درحالیکه در همون کشورهای اسکاندیناوی که مثال زدی، بخش بزرگی از مردم بیاعتقاد مطلق نیستن ؛ بلکه دین نهادی رو کنار گذاشتن ، اما معنویت و اخلاق و حس مسئولیت جمعی و ارزشهای انسانی در زندگیشون کاملاً زندهست. این دقیقاً همون چیزیه که من میگم : انسان بدون معنویت نمیتونه زندگی کنه ، اما معنویت لزوماً به معنای دینداری سنتی نیست.
رفاه بالا و شادی اجتماعی اون کشورها اتفاقاً نتیجه وجود همین بُعد معنویِ جمعیه ، مثلاً شما اعتماد اجتماعی بالا و صداقت در روابط و احساس ارزشمند بودن انسان رو در نظر بگیر ،این ارزش ها همه ریشه در معنویت انسانی دارن ، نه لزوماً اعتقاد مذهبی.
اما در مورد بخش دوم حرفت ، اینکه من نوعی در جامعهای با مشکلات اقتصادی زندگی میکنم یا نمیکنم، این ربطی به درست یا نادرست بودن استدلال نداره. فقر یا ثروت، منطق رو تغییر نمیدن. کشورهای ثروتمند بهخاطر کنار گذاشتن معنویات وضعیت خوبی ندارن ؛ بلکه نظام رفاهیشون هم خودش بر پایهی یک فلسفه اخلاقی و معنوی بنا شده ، اینکه هیچ انسانی نباید پشت سر گذاشته بشه. این نگاه، ریشه در ارزشهای اخلاقی و معنوی داره و صرفاً برخاسته از زندگی مادی و نیاز های زندگی اجتماعی نیست.