Muhammad Manutd.
الا ای لیورپولِ افتاده در غبار
که از هر سو رسیدهات فغانِ روزگار
.
صلاحت خسته و پژمرده از جنگ
سهمیه و جامت پریده از چنگ
.
نه شوری و نه شادی بینی در آنفیلد
دگر برنیاید کاری حتی ز دیوید کاپرفیلد
.
دلِ لکلک شکسته و پَرَش افتاده بر خاک
دگر هرگز نشد این ننگ از دامنش پاک
.
میانِ نیمکت و رختکن صداها تیز و سرد است
گمانم که بختِ خلق بندر نحس و فَرد است
.
ز هر هفته امیدی میرسد ولی زود
بدستان صلاح و اسلوت میشود نابود نابود
.
-مرثیه نامه بندر، کتاب سوم، سروده محمد من یونایتدِ (ملقب به دقیق النظر و حقیقت شناس)