طرفداری | در میان اخبار سال ۲۰۲۵، غمگینترین آواز متعلق به دیگو ژوتا، بازیکن پرتغالی لیورپول، پیش از آغاز تمرینات آمادگی فصل ۲۶-۲۰۲۵ بود. در مرور سالی که رو به پایان است، مطلب نخست به شماره ۲۰ دوستداشتنی قرمزها تعلق دارد؛ شمارهای که به احترام، سپاس، عشق و قدردانی از او، برای همیشه در باشگاه لیورپول بازنشسته شد تا هیچکس دیگری پس از او آن را بر تن نکند. مردی که به همراه برادر جوانترش خیلی زود رفت!
زمزمه آن خبر هولناک، هنوز هم بسیاری را رها نکرده است؛ همسر و نزدیکانی که ناگهان تکیهگاه زندگیشان را از دست دادند، هوادارانی که با او و تیم زندگی کرده بودند و همتیمیهایی که هر روز در رختکن و زمین کنار او نفس میکشیدند. باشگاه لیورپول نه فقط یک بازیکن، بلکه انگار تکهای از روح خود را از دست داد. بسیاری بر این باورند که افت محسوس تیم و بازیکنان در این فصل، پیوندی مستقیم با مرگ غیرمنتظره و شوکآور ژوتا دارد؛ زخمی که هنوز التیام نیافته و سایهاش بر نتایج و روحیه تیم سنگینی میکند.
ستاره سر به زیر و بدون جنجالی که خیلی زود خاموش شد، اما نور کوتاه عمرش با شخصیتی که داشت، تماشاگران و همبازیانش را عمیقاً تحتتأثیر قرار داد. رفتن او بار دیگر به همه ما یادآوری کرد که کاروان عمر، بیوقفه و با شتابی سرسامآور در حرکت است؛ سالها و فصلها یکی پس از دیگری میگذرند، قهرمانان میآیند، دل میبرند و گاهی ناگهان، بیآن که فرصت خداحافظی بدهند، از میان ما میروند.
ژوتا برای لیورپول فقط یک مهاجم گلزن نبود؛ او نماد تعصب، تلاش با دل و جان، دوندگیهای بیپایان و خستگیناپذیر و شادیهای کودکانه پس از گل بود که بعد از مرگش بارها به پاس احترام، در استادیومهای مختلف توسط بازیکنان پس از به ثمر رساندن گل تکرار شد. حالا هر بار که دقیقه ۲۰ روی اسکوربورد ورزشگاه آنفیلد نقش میبندد، سرود و نام او از سکوهای «کوپ» به آسمان میرود و به ما یادآوری میکند زندگی چقدر کوتاه، شکننده و در عین حال چقدر پرارزش است. تلنگر محکمی که به ما یاد داد قدر لحظهها و آدمهای کنارمان را بیشتر بدانیم؛ پیش از آن که دیر شود، پیش از آن که خیلی زود، فقط خاطرهای از آنها باقی بماند.
آخرین صحنهای که احتمالاً همه ما از دیگو ژوتا در لباس لیورپول دیدیم، لحظهای بود که او در ماه مِی ۲۰۲۵ (سالی که روزهای پایانی آن را سپری میکنیم)، پرچم پرتغال را دور کمرش بسته بود و جام لیگ برتر انگلستان را بالای سر برد. مرگ تراژیک او شوک بزرگی به دنیای فوتبال وارد کرد، اما افتخاراتش در آنفیلد و فراتر از آن هرگز فراموش نخواهد شد.
شماره ۲۰ در سال ۲۰۲۵ برای لیورپول معنای ویژهای پیدا کرد؛ آن هم به دو دلیل کاملاً متفاوت. نخست اینکه در آوریل، این باشگاه توانست بیستمین قهرمانی خود در لیگ انگلستان را کسب کند و به این ترتیب، از نظر تعداد قهرمانی در لیگ، با رقیب سنتیاش منچستریونایتد برابر شود؛ آن هم در فصل اول حضور آرنه اسلوت روی نیمکت لیورپول.
اما چند ماه بعد، در ماه جولای، در حالی که هنوز کاغذهای رنگی جشن قهرمانی کاملاً جمع نشده بود، خبری هولناک از راه رسید: یکی از قهرمانان همین تیم، ناگهان و به شکلی تراژیک، جان خود را از دست داده است. دیگو ژوتا فقط ۲۸ سال داشت؛ پدر سه فرزند که به تازگی رسماً ازدواج کرده بود، در یک سانحه رانندگی در بزرگراهی در شمال اسپانیا و در مسیر بازگشت به انگلستان برای آغاز تمرینات پیشفصل، به همراه برادر کوچکش آندره کشته شد.
این خبر تأثر زیادی به راه انداخت. این احساس در سراسر دنیای فوتبال مشترک بود. یورگن کلوپ، سرمربی سابق لیورپول، در صدر افرادی بود که به او ادای احترام کردند: «این لحظهای است که واقعاً درماندهام. باید حکمتی بزرگتر در کار باشد، اما در حال حاضر نمیتوانم آن را ببینم.» کریستیانو رونالدو، هموطن ژوتا و کاپیتان تیم ملی پرتغال نیز اندوه عمیق خود را بیان کرد. اندی رابرتسون، همتیمی ژوتا در لیورپول، اعتراف کرد: «من هرگز از این ماجرا عبور نخواهم کرد.» بیشماری از چهرههای دیگر دنیای فوتبال، ورزش و دنیای خارج از آن هم خاطرات و تسلیتهای خود را درباره او به اشتراک گذاشتند.
روزهای بهتر زود به پايان رسيد!
ژوتا در طول پنج فصل حضور در آنفیلد، پیراهن شماره ۲۰ را بر تن داشت؛ دورانی که با قهرمانی در لیگ برتر، جام حذفی و لیگ کاپ همراه شد. ۶۵ گل او در ۱۸۲ بازی، عمدتاً به عنوان بازیکن ذخیره، در کنار دوندگی خستگیناپذیرش نقش بزرگی در کسب این جامها داشت. شخصیت دوستداشتنی او نیز باعث شد هواداران لیورپول برایش یک سرود معروف روی ملودی آهنگ «Bad Moon Rising» از گروه «Creedence Clearwater Revival» بسازند که در سکوهای کوپ فریاد زده میشد.
برای کلوپ، از همان ابتدا «عشق در نگاه اول» بود. او در سال ۲۰۲۰، پس از جذب ژوتا که در صعود وولورهمپتون به لیگ برتر (دو سال قبل از آن) نقشی کلیدی ایفا کرده بود، گفت: «او دو سه سالی بود که در لیست من بود.» ژوتا سپس به گرگها کمک کرد تا به لیگ اروپا برسند؛ جایی که او دو هتتریک پیاپی خیرهکننده برابر بشیکتاش و اسپانیول به ثمر رساند. اولین هتتریک او در حالی رقم خورد که تنها از دقیقه ۵۶ وارد میدان شده بود. طبیعی بود که او در میان هواداران «مولینیو» به یک اسطوره تبدیل شود.
در وولوز، او نشان داد که نه فقط یک گلزن، بلکه یک بازیکن کاملاً تیمی است. با توجه به شیوه بازی تیمهای کلوپ و سیستم «پرس» که در آن مهاجمان خط اول دفاع هستند، او دقیقاً همان چیزی بود که لیورپول میخواست. ژوتا در اولین بازی لیگ برتری خود با پیراهن لیورپول، در پیروزی ۳-۱ مقابل آرسنال موفق به گلزنی شد.
شاید بهترین نمایش او در همان فصل نخست، یک ماه بعد در لیگ قهرمانان اروپا رقم خورد. امیل هسکی، مهاجم سابق لیورپول، با لبخند به یاد میآورد: «هتتریکش مقابل آتالانتا در آن پیروزی ۵-۰ را هیچوقت فراموش نمیکنم. سه گل فوقالعاده. در آن مقطع، تقریباً مهارناپذیر بود. انگار هر بار که توپ را لمس میکرد، تبدیل به گل میشد».
در فصل ۲۲-۲۰۲۱، ژوتا به اوج آماری دوران حرفهای خودش رسید و ۲۱ گل به ثمر رساند؛ فصلی که لیورپول هر دو جام داخلی (حذفی و لیگ کاپ) را برد و فقط دو بازی با فتح یک چهارگانه تاریخی فاصله داشت. دنی مورفی، هافبک سابق لیورپول و مفسر برنامه «مچ آو د دی» درباره او میگوید: «تمامکنندگی ژوتا در سطحی باورنکردنی بود. خیلی وقتها تازه وقتی بازیکنی از ما دور میشود، متوجه میشویم چه نقاط قوتی داشت. او پشتکار خیرهکنندهای داشت و توانایی زیادی برای حفظ خونسردی در لحظات بزرگ. فقط بازیکنان تراز اول چنین ویژگیای دارند».
امیل هسکی هم تأیید میکند: «توانایی فنیاش و قدرتش در ایجاد موقعیت، بزرگترین داراییاش بود. جثه بزرگی نداشت، اما همیشه تمام توان و انرژی خود را میگذاشت. مرکز ثقل پایینی داشت و میتوانست سریع بچرخد، از مدافعان عبور کند و گل بزند.»
شاید شگفتانگیزترین ویژگی او، با توجه به قد نسبتاً معمولی (حدود ۱۷۸ سانتیمتر)، تعداد گلهایی بود که با ضربه سر زد. از ۶۳ گل او در لیگ برتر، ۱۰ گل با سر بود. هسکی که خود در گلزنی برای لستر، لیورپول و تیم ملی انگلستان تبحر داشت، در این باره میگوید: «او به شکل غریزی میدانست کجا باید بایستد؛ مثل مایکل اوون. ببینید اوون با آن قد، چند گل با سر زده است. مسئله این است که بتوانی موقعیت را بو بکشی و بفهمی کجا باید باشی. من دیدم مایکل مدافعانی با قد ۱۸۰-۱۹۰ سانتیمتر را شکست میداد، چون زمانبندیاش بینقص بود. دیگو هم همین حسِ زمانبندی را داشت؛ میدانست چه زمانی باید حرکت کند و بپرد تا مدافعان خیلی بلندقدتر از خودش را مغلوب کند».
او در مقاطعی به خاطر مصدومیتها غایب بود و هر بار، لیورپول کمبودش را کاملاً حس میکرد؛ چنانچه حتی با خریدهای هجومی در خط حمله در این فصل، این کمبود همچنان محسوس است. «به نظرم هر وقت مشکلی نداشت، حضورش در ترکیب تیم و نوک حمله تضمینی بود؛ هرچند میتوانست در جناحین هم بازی کند و همینطور پشت مهاجم به عنوان شماره ۱۰. او تقریباً یک فوتبالیست کامل بود».
پيراهن شماره ٢٠ تا ابد متعلق به او خواهد ماند!
پس از دورهای سوگواری طولانی که بعد از سانحه رانندگی و درگذشت ژوتا طی شد، هواداران لیورپول برای اولین بازی فصل جدید در دیدار جام خیریه مقابل کریستال پالاس در ماه آگوست برنامهریزی کردند تا در دقیقه ۲۰ بازی، به احترام شماره پیراهن او، یک دقیقه تمام ایستاده دست بزنند. برخی چیزها انگار از قبل نوشته شدهاند؛ درست در همان لحظاتی که تشویق در دقیقه ۲۰ آغاز شد، جرمی فریمپونگ (خرید جدید لیورپول) یک سانتر بلند به تیر دور فرستاد که از بالای دست دین هندرسون گذشت و مستقیم وارد دروازه شد. شانسی عجیب در ثانیههای منطبق با شماره ۲۰؛ انگار آخرین پاس گل از آسمان بود.
البته پیش از آن هم لحظات احساسی زیادی با حضور واقعی ژوتا شکل گرفته بود. اولین صحنهای که به ذهن میرسد، گل او مقابل اورتون در فصل گذشته است؛ همان بردی که لیورپول را در کورس قهرمانی نگه داشت. یادمان هست آن برد بعد از باخت در فینال لیگ کاپ و حذف از لیگ قهرمانان مقابل پاری سن ژرمن به دست آمد. بازی خانگی مقابل اورتون همیشه عظیم است، اما در آن مقطع، آنها واقعاً نیاز داشتند به مسیر پیروزی بازگردند. به سرعت، مانند این روزها، همه از افت تیم حرف میزدند. نبرد خیلی فشرده و سخت بود و اورتون برای هر توپ میجنگید. در آن لحظه، خونسردی ژوتا و تمامکنندگیاش به همه نفسی از سر آسودگی داد. لیورپول بازی را برد و در نهایت قهرمان شد. آن لحظه، خلاصه شخصیت او به عنوان بازیکن بود: لحظه بزرگ، دربی، جلوی سکوهای کوپ؛ آرامش و جادوی لازم را دیگو ژوتا داشت.
همین جادوی او بود که برایش ۴۹ بازی ملی با پیراهن پرتغال به همراه آورد. دوران حرفهایاش از «پاکوش ده فررا» آغاز شد، سپس به اتلتیکو مادرید پیوست و یک دوره هم به پورتو قرض داده شد. او قرار بود در دیدار ماه سپتامبر مقابل ارمنستان، پنجاهمین بازی ملیاش را انجام دهد. در آخرین بازیاش برای تیم ملی، پس از قهرمانی در لیگ ملتهای اروپا و پیروزی در ضربات پنالتی مقابل اسپانیا در ورزشگاه آلیانتس آرنای مونیخ، با جام قهرمانی عکس یادگاری گرفت. تنها دو هفته قبل از آن، او همین کار را در آنفیلد و با جام لیگ برتر انجام داده بود؛ رویایی که سالها در سر داشت: قهرمانی در لیگ انگلستان.
محمد صلاح در اولين ديدار اين فصل در آنفیلد
وقتی بازیکنان لیورپول در اول فصل و در ماه آگوست برای اولین بازی خانگی لیگ برتر بدون ژوتا به آنفیلد برگشتند، محمد صلاح بعد از سوت پایان بازی، مدتی طولانی جلوی سکوهای کوپ ایستاد و به صدای هوادارانی گوش داد که نام دوستش را فریاد میزدند. صلاح گریه میکرد. وقتی او با چشمانی خیس از اشک به سمت تونل رفت، آن سرود هنوز ادامه داشت و از آن روز به بعد هم قطع نشده است: «او پسری است از پرتغال، از فیگو هم بهتر است، مگر نمیدانی؟ آه، نامش دیگو است».
این صدا، این سرود و آن جامی که با پرچم پرتغال در دست گرفت و به آسمان برد، همه و همه باعث شد دیگو ژوتا برای هواداران لیورپول و عاشقان فوتبال، همیشه یک قهرمان باقی بماند؛ حتی اگر آن «قوزک پا دیگه یاری رفتن نداره...»