زندگینامه موفق بن حمدالله قونوی:
https://www.tarafdari.com/node/2695547
به کانال فیسبوک اشعار موفق بن حمدالله قونوی بپیوندید:
Facebook https://share.google/1y0ZG0GIlldqmTnkR
---
سبک: عصیان (کج)
گردشِ چرخ به تدبیرِ کسی مجبور است؟
نه! که این رقصِ جنون است و حقیقت دور است!
زخمِ تیغِ تو، نه محتاجِ شفایی دگر است
آبِ آن تیغ، خود آن بادهٔ پرشور است
گر چه سختیست، ولی پنجهٔ قضا ناید کار
چون دلِ ما به سویِ تیغِ تو مسحور است
گوهری هست که هر صدف او نگیرد تاب
چرخ، ما را اگر انداخت، به ما معذور است
دردِ ما چیست؟ که ما تشنهٔ آن درد هستیم
زخم ما خاکِ رهی گشته و ناصور است
غورِ ما نیست، که ما آینهٔ بیزنگاریم
رازِ ما از نظرِ جاهلِ پرزور است
صبح شد، شمع بمان تا که تو روشن باشی
آن کسانی که ز نورند، چرا مغرور است؟
با سفیدیِّ مو، ما جوانتر گشتیم
حرص، آن پیرِ دروغین، ز جهان مسرور است
زر مخواه، که دلت لانهٔ پرواز شود
چون بَرَد عقل، جهان خانهٔ زنبور است
ملکِ حسن ز دردِ چشمِ تو آبادان باد
خانهٔ عشق، ز ویرانیِ دل معمور است
تا سَماع است، جهان میچرخد و میکوبد پای
چون خموشیم، فلک ساکن و مسرور است
ای موفق! بیا و معنیِ خورشید ببین
فکرِ هر کس به جهان، بر سخنش مشهور است 🔆
« موفق بن حمد الله قونوی »