طرفداری- بین دو نیمه بازی سوسیداد مقابل اسپانیول هواداران تیم صاحبه خانه با مردی روبرو شدند که تاریخ این باشگاه را تغییر داد. آن ها نام اسطوره باشگاه خود را تشویق کردند. و این بار آلدو بود که در مرکز زمین ورزشگاه آنوئتای جدید و نه ادوچای قدیمی (ورزشگاه این تیم تا سال 1993) اشک از چشم هایش سرازیر شد.
آلدو تنها دو فصل برای سوسیداد بازی کرد اما تاثیری که گذاشت از جنبه دست آوردها بی بدیل بود. او با 1.5 میلیون پوند از لیورپول به باشگاه آمد و به نخستین بازیکن غیر باسکی باشگاه تبدیل شد و این سرآغازی بر پایان نگاه سیسوداد به شیوه معمول باشگاه های این منطقه در غرور بخصوص آن ها به خون باسکی بازیکنان باشگاه بود. شیوه ای که هنوز هم تا حدود بسیاری باشگاه اتلتیکو بیلبائو را به خود وفادار باقی نگاه داشته است.
بازیکن های مطرح از سوسیداد می رفتند و این باشگاه را با مشکلات جدیدی روبرو می کردند. مردم احساس می کردند مشکلی در این بین وجود دارد. لورنزو گارسیا (مدیرورزشی فعلی) به همراه سه بازیکن دیگر راهی بارسلونا شدند. این بازیکنان شامل چیکی بگیرستاین، لوئیس لوپز رکارته و خوزه ماریو باکرو می شدند. یک سال پیش از آن هواداران از باشگاه خواسته بودند که قوانین من در آوردی را زیر پا بگذراد و سرانجام در سال 1989 این اتفاق رخ داد.
آلدریج آغاز سبکی جدید شد که تا زمان انتقال بوریس از رئال اوویدو در سال 2001 ادامه داشت. شیوه آن ها شامل رویه ای می شد که این تیم بازیکنان اهل باسک و خارجی و نه اهل سایر نقاط اسپانیا را جذب می کرد. پس از ملی پوش ایرلندی دو انگلیسی دیگر با نام های کوین ریچاردسون و دالیان اتکینسون راهی باسک شدند. آلدو اخیرا در مصاحبه ای گفت:" خوشحالم که زمینه ساز شکسته شدن موانع شدم." اگر چه در زمان انتقال، این تغییر به طور کامل شفاف نبود. برخی احساس می کردند از دست رفتن سنت ها منجر به فقدان ایده آلیسم در باشگاه می شود.
در آن زمان، لوپز رکارته، باکرو و بگریستاین (در حالی که در بارسا حضور داشتند) از خرید آلدریج استقبال نکردند. آن ها در مصاحبه مشترکی مراتب افسوس و ناراحتی خود را از خرید آلدریج ابراز داشتند. در بخشی از آن مصاحبه رکارته گفت: "شایعاتی وجود داشت که آن ها قصد خرید این بازیکن را دارند اما گمان نمی کردم جسارت آن را داشته باشند."
آلدریج در نخستین روزی که در زوبیتا، زمین تمرین سوسیداد روبرو شد با یک گرافیتی روی دیوار روبرو شد. نوشته ای برای او با این مضمون که خارجی به این جا خوش نیامدی. او همچنین به یاد دارد که رئیس هیئت هواداران سوسیداد در خصوص او گفت: "ترجیح می دهم باشگاه به دسته سوم برود تا اینکه یک بازیکن خارجی پیراهن ما را بر تن کند." او حتی مردی را به یاد دارد که در زمان مشاهده او در خیابان روی زمین تف انداخت.
انتظارها از مردی که زنجیره ای را در هم شکست و با گران ترین مبلغ برای باشگاهی کوچک، از باشگاهی بزرگ مانند لیورپول جذب شد بسیار بالا بود. ال موندو دپورتیوو در آن زمان نوشت: "در مرکز فستیوال فیلم سن سباستین هستیم و حالا استاریج ستاره برنامه ماست." رکارته اندکی بعد تر گفت: "این اشتباه او نیست اما تمام فشار شکسته شدن این قانون روی شانه های اوست."
اما آلدریج به خوبی درس هایش را بلد بود. او در نخستین مصاحبه خود گفت: "من سیاستمدار نیستم، فوتبالیست هستم. اگر کسی مشکلی با من خارج از زمین فوتبال دارد، نمی توانم کاری در خصوص آن انجام دهم. من به اینجا به یک دلیل آمده ام و آن گل زدن است."
در واقع او در ابتدا قصد پذیرفتن پیشنهاد سوسیداد را نداشت. او از باشگاه لیورپول به دلیل اینکه از او خواسته شد تا باشگاه را ترک کند ناراحت بود. سوسیداد تنها باشگاهی بود که در آن زمان او را می خواست و لیورپول با تصمیمی عجیب برای اینکه جا برای پل ولش باز شود، آلدو را به فروش رساند. به هر کیفیت پیشنهاد سوسیداد پذیرفته شد و آلدریج مجبور شد برای پرواز به این شهر از لیورپول به منچستر و سپس به لندن، بلبائو و سن سباستین پرواز کند. نخستین بازی او مقابل اوساسونا بود که وی به دلیل درد در ناحیه معده از آن معاف شد. دومین بازی مقابل اوویدو با شکست 5-0 به همراه شد. او بعدها در این مورد گفت: "با خودم فکر کردم که چه جهنمی!"
اما اوضاع بهتر شد. تمرینات به خوبی پیش می رفت و شهرهای کمی را زیباتر از آن جا پیدا می کردید. سخت می شد عاشق ساحل کونچا نشد و غذا و مردم شهر بسیار خوب بودند. یکی از هم تیمی ها به اسم ایناکی آلابا به خوبی انگلیسی صحبت می کرد و کمک بزرگی در تمرینات برای آلدریج بود. سه بار در هفته حضور در کلاس زبان اسپانیایی به بخشی از برنامه هفتگی آلدو تبدیل شد و او روز به روز خود را بیشتر با شهر، آب و هوا و تمدن باسک در هم آمیخته می دید. هفته پیش او در این خصوص گفت: "ترکیب غذا، نوشیدنی و فوتبال بی نقص هستند. این ها برنامه زندگی من هستند" غذا، نوشیدنی و فوتبال."
اندکی بعد میکل لاسا یکی دیگر از هم تیمی های او گفت: "ما از خارجی ها استفاده نمی کنیم اما او بازیکن ویژه ای است. او انسانی برونگرا و بسیار خوش برخورد است. او برای گلزنی به اینجا آمد و موفق شده است." این اتفاقی بود که رخ داد. او ذره ذره دل های تک تک آن ها را با گل های خود ربود. در پنجمین بازی آن ها با بارسلونا 2-2 مساوی کردند و آلدو هر دو گل تیم را به ثمر رساند. این ها نخستین و نه آخرین گل های او برای باشگاه بودند.
مردم کم کم نام و شهرت او را آموختند. یک قصاب در شهر به او پیشنهاد کرد به ازای هر گلی که به ثمر برساند یک تکه بزرگ از گوشت گاو برای استیک به او می دهد. آلدریج از آن پیشنهاد استقبال کرد و استیک های مطبوع بسیاری را در سن سباستین امتحان کرد.
آمار او یعنی 40 گل در 75 بازی آنقدر صراحت داشت که از یاد آن ها ببرد که او خون باسکی ندارد. او به سوسیداد کمک کرد تا نخستین برد تاریخ خود را در نیوکمپ به دست بیاورند. آن ها پس از آن تاریخ نیز نتوانسته اند در بارسلونا به پیروزی دست پیدا کنند. آلدو در مجموع 5 بار مقابل بارسلونا گلزنی کرد. او اگرچه سیاستمدار نبود، آنقدر سیاست داشت که می دانست مقابل چه تیمی باید بیش از همه گلزنی کند. رئال مادرید قربانی بعدی او بود. او در پیروزی 2-1 مقابل مادریدی ها گلزنی کرد تا هرکدام از بازیکنان تیم سه هزار پوند دستمزد دریافت کنند و یکی از هم تیمی هایش در مرکز شهر فریاد بزند آلدو! ما از مادریدی ها بهتریم !
آلدریج چهل تکه گوشت گاو برای استیک در دو سال حضور در باسک از آن قصاب دریافت کرد. آن ها به این ماشین گلزنی لقب آقای گل دادند.اما او در سال 1991 اذعان کرد که قصد ترک این باشگاه را دارد و دلیل خود را دخترانش عنوان کرد که در یادگیری اسپانیایی مشکل دارند و دلشان برای لیورپول تنگ شده است و نمی توانند خود را با سن سباستین وفق دهند. مدیر باشگاه تمام تلاش خود را به کار بست تا او را پشیمان کند. او سعی داشت مهاجمی را که تاریخ باشگاه را دستخوش تغییر کرده است و راه آینده آن را نیز هم، در باشگاه نگاه دارد اما موفق نشد.
او در آن زمان گفت: "دوست دارم تا پایان قرارداد سه ساله ام در اینجا بمانم اما نمی توانم. تلاش خواهم کرد پیچیچی را به دست بیاورم تا آن را به هواداران فوق العاده باشگاه تقدیم کنم."با این حال او نتوانست آقای گل لالیگا شود و با عنوان دومی پشت سر امیلیو بوتراگوئنو، دوم شد. اما برای هواداران سوسیداد او همیشه نفر نخست بود. اولین خارجی و شاید بهترین مهاجم تاریخ این باشگاه. آن ها با پلاگادرهای خداحافظ آلدریج او را بدرقه کردند و آخرین حرف های آلدو این بود. باید بروم. متاسفم.
بیست و نهم می 1991 روزی بود که او سن سباستین را ترک کرد و تا هفته پیش به این شهر بازنگشته بود. او برای تهیه یک مستند از دوره حضور خود ار سوسیداد از مجموعه پیشگامان فوتبال، به این شهر بازگشت. این مجموعه اشاره به فوتبالیست های انگلیسی زبانی دارد که در جایی دور از مرزهای جزیره به موفقیت دست پیدا کرده اند. این نشان می دهد که چطور تنها دو سال حضور او در باسک مهم بوده است. او شماره 8 باشگاه را از سوی جوکین آپریبای مدیر عامل و عکس سیاه و سفیدی از حضور وی در استادیوم ادوچا دریافت کرد. این برای او و باشگاه بعد از ظهر تاثیرگذاری بود.
رسانه ها منتظر او ماندند و وی را با سوالات خود بمباران کردند. او جواب برخی سوال ها به انگلیسی و برخی را به اسپانیایی دید. او در مورد هواداران باشگاه گفت که: "نمی توانم احساس واقعیم را در قالب کلمات بیان کنم." او در خصوص شهر هم گفت: "تفاوت چندانی نمی بینم. اینجا به مانند همیشه زیباست."
وقتی او در دو نیمه بازی مقابل اسپانیول به مرکز زمین آمد از سوی هواداران به صورت ایستاده تشویق شد. همبازی های سابق وی منتظر او ایستاده بودند و داستان هایی را از او در بازی ها و شب های بزرگ تعریف می کردند. او با بازیکنان فعلی باشگاه هم دیدار کرد و با آن ها در خصوص وضعیت فعلی باشگاه سخن گفت. دیوید مویس سرمربی فعلی سوسیداد در خصوص او گفت: "اگر او را به خدمت می گرفتم مطمئن بودم که گل می زد." و بعد می خندد. حتی مدیر عامل باشگاه هم از طرفداران او است و از او استقبال می کند. آن ها 24 سال منتظر حضور دو باره او ماندند و او می گوید امیدوارم دیدار دوباره این همه به درازا نکشد.