میهمان *کاش مادر رو آرخ داستان همون دختر جوون میکردی که با پیرمرد حرف میزد ... مثلا مینوشتی:
پسر نوجوان به مادرش:چرا این دروازه بان را در ترکیب گذاشته اند؟ مادر با غرور کاذب آب دهانش را قورت داد و باحالت تکبر و لهجه غلیظ انگار که او همسرش است گفت:ایکر کاسیاس.کاسیاس را جوری تلفظ کرد که اگر نمی دانستی می گفتی او هم آغوشش است ...