مطلب ارسالی کاربران
X و رابطه ی که مجهول ماند(ژاوی:خداحافظ مستر مایند)
مگر یک پسربچه17 ساله فرق مارکسیست و سوسیالیست را می داند؟
عکاس به پسر:اسمت چه بود؟ژاویر آقا. عکاس:بله..ژاویر..به گمانم بکبار دیگر پرسیده بودم.خب ژاویر دکمه های پیراهنت را ببند و موهایت را به یک سمت مایل کن!پسر با شرم وحیای ذاتی به عکاس می گوید که پیراهنش دکمه ندارد.عکس با نگاهی به سرتا پای پسر می گوید:زودباش ژاویر.تمام دخترهای اسپانیا منتظر این عکس لعنتی اند.ژاویر می گوید:بله بارسلونا..(انگار که حرف های عکاس پیر را نشنیده است)فردا پس ازرخنه آفتاب دیگر تمام کاتا لونیا کاپیتان شلخته تیم نوجوانان را می شناسند...
پیراهن آویزان شده در رختکن را بر می دارد و می پوشد.پیراهن گشاد با آستین های بلند.کمی با خودش فکر می کند:کدام اسطوره شماره26 را می پوشیده است؟لویس فنخال از پشت با دست به گردن ژاویر می زند و با خنده های شیطانی می گوید:تشنج که نکردی جوانک!بازی اول همیشه سخت است.جوزپه به عنوان کاپیتان می گوید:سخت نگیر مرد!میدونی چند هزار نفر اون بیرون برای پسری مثل تو می میرند؟!کارلس بوسکتس هم به جمع اضافه می شود و متلک می پراند:سرجیو بهم گفت که بهت بگم مایورکا آشغال تر از اونیه که فکر می کنی!رختکن بارسلونا تا مرز انفجار می رود..شب آفتابی است
آندرس می آید و کنار بهترین دوستش می نشیند.تلوزیون روشن است.آندرس:اخبار را که دیدی؟فردا صبح مردم برای استقلال طلبی کنار شهرداری شعار می دهند.ژاویر با خنده های اجباری به دوست سالهای جوانی:من آخر این فصل میرم قطر یا هر جای دیگه که دریا داشته باشه!(آندرس می داند که ژاویر جدی است پس سکوت می کند)..جایی که رئال مادرید واستقلال طلبی تیتر یک روزنامه نباشد.بعضی وقت ها میرم به خوابگاه قدیمی لاماسیا اما هیچ پسر بچه ی رو پشت پنجره نمی بینم که دعا کنه کاپیتان تیم امشب مصدوم نباشه...این یعنی من چندسال پیش از اینجا رفتم..من با کرایوف با گواردیولا با کارلس از اینجا رفتم..آندرس می گوید:با نوریا دعوا کردی؟!!!