مطلب ارسالی کاربران
مبارزه با فساد اقتصادی
ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت.
به شاه خبردادند که چه نشسته ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می برد.
شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساختند و علاوه بر اینکه هر دو ران را، می بردند دل و جگر را هم می خوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباری ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو، بر می داشت.
پس از مدتی به شاه خبر دادند؛ جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد می میرد.
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساخته اند و همه اندام های گوسفند را می برند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش می ماند، شاه ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود...
((در راستاي تشكيل نهاد ويژه مبارزه با فساد اقتصادی))