مطلب ارسالی کاربران
من ناگزیر سوختنم
آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تو ، هم آفرین به من
من ناگزیر سوختنم ، چون که زل زده ست
خورشید تیز چشم تو با ذره بین به من
یاران راستین مرا می دهد نشان
این مارهای سرزده از آستین به من
تا دست من به حلقه زلفت مزین است ،
انگار داده است سلیمان نگین به من
محدوده ی قلمرو من چین زلف توست
از عرش تا به فرش رسیده ست این به من
"علیرضا بدیع"