yaghoub interكلاس دوم ابتدايى بودم و خونواده اصرار ميكردن كه زود بخوابم و تاخيرى به وجود نياد در رفتن به مدرسه،من اومده بودم جلو تلويزيون كه مثلا بخوابم!،اين كشمكش ادامه داشت تا اينكه هوادارا شروع كردن به انداختن مواد آتش زا به درون زمين،هيچكس ديگه به خوابيدن من كارى نداشت و همه رفتن تو تلويزيون،منم كيف كردم كه هواداراى خيلى شجاع و خوبى داريم،بازى تموم شد و يه حسى ما بين رضايت و افسوس من راهى مدرسه كرد.
ممنون فرشيد جان