کامپیوتر: پنجره.
لیبرالیسم: آسانسور؛ حتی اگر بالا میرود.
سلفیها: میرويم طبقۀ شصتم و همانجا را خيابان میكنيم.
اصولگرایان: برق ساختمان را قطع میکنیم که آسانسور کار نکند. راهپلهها را هم میبندیم و سپس برای مردم سخنرانی میکنیم.
اصلاحطلبان: از طریق پلهها خودمان را به طبقۀ شصتم میرسانیم و آنجا سوار آسانسور میشویم.
سکولاریسم: هر کس از هر راهی که دوست داشت برود؛ اما هر کس که از راه آسانسور نرود، خر است.
فیلسوفان تحلیلی: راهی را انتخاب کنید که زبان شما نشان میدهد، و زبان همان زمان است منهای پارهاندیشههای پراكنده كه در پستوی ذهن رسوب كردهاند.
مؤتلفه: از آسانسور استفاده نکنید. چون ما تحریمیم و اگر آسانسور خراب بشود نمیتوانیم آسانسور جدید وارد کنیم. تازه آسانسور، از مظاهر منحط غرب است. از پلهها بروید تا هم ورزش کرده باشید و هم از سنگهایی که ما از چین وارد کردهایم و این پلههای زیبا و ملکوتی را برای شما ساختهایم، لذت ببرید.
مولوی: ما ز بالاییم و بالا میرویم.
خیام: بالای جهان و زیر آن یکسان است.
سهراب: کفشهایم کو؟
بان کیمون: متأسفم.
رئیس جمهور: اول باید پروندۀ هستهای را ببندم بعد ببینم اصلا اینجا چه خبر است و مشكل چیست.
داعش: کل ساختمان رو با ساکنانش پایین میاریم. مرگ بر همه.
سروش: ما در طبقۀ چهل و یک سرگردان شدیم، نه چهل.
صادق زیباكلام: احسنت! موضوع خوبی است. همین امشب یك مقاله دربارهاش مینویسم.
محمود سریع القلم: باید ببینیم مردم كره جنوبی یا كشورهای اسكاندیناوی چه كردهاند.
رضا پهلوی: در همان طبقۀ چهلم، پیتزا بخورید و منتظر باشید تا من برگردم.
الهی قمشهای: اگر كسی معنای «بسم الله الرحمن الرحیم» را خوب بفهمد، همان طبقۀ چهلم، برای او خیابان است. چشم دل باز كن تا خیابان را ببینی.
فردید: خیابان، انانیت غربی ما است كه چند مزلّف مزخرفگو مبلغ آن شدهاند. خیابان در زبان سانسكریت، جایی است كه پوپر در آنجا دنبال ناموس مردم بود.
من: کمکم دارم به این نتیجه میرسم که پبشنهاد کامپیوتر، پیشنهاد نبود، پیشبینی بود.
رضا بابایی