غسل شهادت مهدی و پوشیدن پیراهن مشکی قبل از شهادت
همرزم شهید مهدی نوروزی در آخرین عملیات سامرا افزود: رفتار شهید نوروزی در شب شهادتش عجیب بود زیرا غسل شهادت انجام داد و پیراهن مشکی که همه ساله برای اقامه عزای ائمه به ویژه محرم و صفر می پوشید را برتن کرد.
وی ادامه داد: مهدی در عملیاتی که شهید شد سکان فرماندهی را برعهده داشت و برایش به نتیجه رسیدن عملیات خیلی مهم بود. مدام توصیه هایش را تکرار می زد و یک لحظه آرام و قرار نداشت.
حمید ادامه داد: چند ساعت مدام با انرژی عجیبی که داشت از این سو به آن سو می رفت و عملیات را هدایت می کرد. تعجب می کردیم که چطور حتی لحظه ای به زمین نمی نشیند.
ما تقریبا" در کمین دشمنان افتادیم و آتش سنگین از چند ظرف به سمت ما می بارید، من و مهدی و یک نفر دیگر خود را درون گودالی انداختیم اما بازهم تیراندازی ها قطع نشد و از سه طرف به ما تیراندازی می شد حتی آنقدر نزدیک شدند که نارنجک دستی هم می انداختند.
مهدی مثل یک شیر چندین بار ایستاد و من هم همراهی اش کردم، اما واقعیت این بود که تعداد و آتش آنها صدها برابر بیشتر بود، در یکی از آخرین لحظات، مهدی شجاعانه ایستاد و به طرف آنان تیراندازی کرد اما ناگهان با ضربه به زمین خورد و گفت: حمید تیر خوردم.
حمید افزود: من بلافاصله کاپشنش را درآوردم تیر به سمت راست سینه اش خورده بود و از آن طرف در رفته بود اما خونریزی بسیار شدیدی داشت و تقریبا همه لباس هایش خون آلود شده بود. با همین حالت هنوز یک خشاب گلوله داشت بازهم شجاعانه ایستاد و تا آخرین فشنگش را هم ایستاده و به زانو شلیک کرد اما دیگر جانی برایش نمانده بود نفسش به شماره افتاده بود و مدام یا حسین می گفت. به من گفت حمید اینجا قتلگاه من است و من همین جا شهید می شوم. سرش را روی سینه ام گذاشتم داداش صدایش زدم و گفتم تو شجاع تر و پهلوان تر از این هستی که سریع شهید بشی گفت نه و حرف هایی برایم زد وصایایی کرد و من فقط گریه می کردم در همین حین همچنان آتش دشمن ادامه داشت.
همرزم شهید نوروزی می افزاید: همه می دانستیم که مهدی چقدر عاشق امام حسین است و چقدر به حضرت زینب(س) ارادت دارد مدام ذکر لبش یا حسین بود و این لحظه آخر هم یازهرا گفت و من فکر کردم بیهوش شده... یکی دوتا از بچه های دیگه اومدن و پوشش دادن و من مهدی را کول کردم و کشان کشان آوردم عقب تر و صدایش هم آرام شنیده می شد که می گفت یا حسین اما تا به ماشین رسیدیم دیگه صدایش قطع شد و تا به بیمارستان رسیدیم نیم ساعت دیگه هم طول کشید اما مهدی شهید شده بود و من هم بی برادر...
حمید اشک می ریزید و می گوید: من شهادت می دهم تا آخرین نفس و آخرین لحظه گفت یاحسین و یا زهرا و شهادت می دهم تا آخرین گلوله را با وجود خونریزی شدید شلیک کرد و مثل یک شیر جان داد. شهادتش همان طور که می خواست برای دفاع از مقدسات بود و بعد از شهادت کربلا و نجف و کاظمین و سامرا رفت و در سه شهر عراق برایش مراسم گرفتند... خدا به مهدی عزتی داد که همه ما به آن غبطه می خوریم... از خدا می خواهم همین را هم نصیب ما کند...
وی درپایان افزود: شهید مهدی عاشق و شیفته و دلداده راستین ولایت بود و همه هم می دانستند که معیار و میزان برای مهدی فقط ولایت است و همیشه هم در صحنه دفاع از ولی نفر اول بود و می گفت نفر اول بودن هنر است و پشت سر امام خامنه ای باید همیشه نفر اول باشی که حرکت کنی و الا جامی مونی...
حمید افزود: مردم هم در عراق و هم در اریان ازجمله تهران و به ویژه کرمانشاه غوغا کردند و اثبات کردند خون مهدی پایمال نشده و مردم می دانند چه شیری از دست داده اند... ما شهادت این شهید عزیز را به حضرت آقا و عموم ملت ایران و عراق تبریک و تسلیت می گوئیم و دشمنان بدانند امروز برادران و همرزمان شهید مهدی منسجم تر و بهنر با مدد از روح آن شهید در راه دفاع از اسلام و انقلاب ایستاده اند و صحنه شهادت را خالی نخواهند کرد.
صلوات