چگونگی شکل گیری خاص ترین مربی دنیا; خوزه مورینیو / قسمت اول : بابی رابسون و خوزه، زوجی نامتعارف
- در فصل 1996/97، بارسلونا با سرمربیگری بابی رابسون راهی بیلبائو شد تا در مقابل تیم معروف اتلتیکو بیلبائو قرار بگیره. 2 تیمی که به هیچ عنوان آبشون توی یک جوب نمی رفت و در گذشته، درگیری های زیادی داشتن. سرمربی اون زمان اتلتیکو، لوییز فرناندز بود. بازیکن سابق تیم ملی فرانسه که تبدیل به اولین مربی تاریخ کشورش شده بود تونسته بود یک جام معتبر اروپایی رو - با هدایت پاریس سن ژرمن - کسب کنه.
- لوییز به خشونت خاص خودش معروف بود.به رفتار های عجیب و خشونت بار خودش. شخصی که هم داخل زمین و بیرون زمین و در نقش یک مربی، همیشه یک خشونت ذاتی رو همراه خودش داشت. یک شخصیت خشن که باعث می شد خیلی ها ازش بترسن. اون بازی رو تیم اتلتیکو 2-1 برد و لوییز هم جنگ های روانی زیادی رو در حین بازی بر علیه نیمکت بارسلونا انجام داد. اما بابی رابسون، به عنوان سرمربی بارسا هیچ جوابی به این جنگ های روانی نمی داد. بلکه این جوون سرکش و ناشناخته ی کنار دستش بود که بار ها و بارها در مقابل جنگ های روانی لوییز فرناندز وایساد و به حرکاتش عکس العمل نشون داد. هوادار هایی که پشت نیمکت قرار داشتند متعجب- از اینکه این بچه - کی هس، به دعوای های 2 نیمکت نگاه می کردن و فرناندز هم دست کمی از اونا نداشت! برای اون غیر قابل هضم بود که یک جوون ناشناخته، جلوش قد علم کنه.
- اون جوون کسی نبود جزء خوزه مورینیویی که تازه وارد 33 سالگی شده بود. مورینیو تو اون بازی رو دست فرناندز بلند شده بود و با روش خودِ فرناندز، با اون و تیمش می جنگید. بارها به صورت عجیب به تصمیمات داور اعتراض می کرد، کنار زمین فریاد می کشید، با کادر فنی حریف دهن به دهن می شد و کار رو تا جایی پیش برد که فرناندز به سمتش یورش برد و اونو به سمت نیمکت هل داد. فرناندز حتی با کسی که تا اون روز نمیشناختتش، وارد درگیری لفظی هم شد. برای فرناندر این سوال پیش اومده بود که تو، یک الف بچه، می خوای تو روی من وایسی ؟!
- حتی قبل از بردن اروپا به همراه پورتو، قبل از تبدیل شدن به آقای خاص در چلسی، قبل از تاریخ سازی در ایتالیا و بدست اووردن اولین 3 گانه برای یک تیم ایتالیایی، قبل از نفر اول شدن در دانشگاه فوتبالِ دنیا رئال مادرید، قبل از بازگشت شکوه آمیز به چلسی و قهرمانی دوباره با این تیم، یک تکبر و اعتماد به نفس بزرگ همراه خودش داشت. یک آدم مغرور که سال ها بعد قله های موفقیت رو طی کرد و در اون زمان ، مقابل فرناندزِ عصیانگر ایستاد. اون هم بدون توجه به اینکه فقط یک مربی به حساب میاد. اون روز خوزه خوش شانس بود که توسط بهترین دوستش در تیم، یعنی " جوزپ گواردیولا " از دست اعضای کادر فنی اتلتیکو نجات پیدا کرد و بلایی سرش نیومد.
- مورینیو تابستان سال 1996 به همراه بابی رابسون، کسی که 4 سال در تیم های پورتو و اسپورتینگ باهاش کار کرده بود، وارد بارسلونا شد. در اون زمان حس بدی بین هوادار ها در مورد این زوج جدید وجود داشت. اونا به تازگی با مربی افسانه ای خودشون یعنی یوهان کرویف - کسی که اونا رو 4 بار قهرمان لیگ و برای اولین بار قهرمان اروپا کرد - خداحافظی کرده بودن و حس خوبی نسبت به مربی جدید و دستیارش نداشتن. حرف های زیادی در مورد این زوج زده می شد ولی بابی رابسون خوشبختانه به دلیل بلد نبودن اسپانیایی، این حرف ها رو نمی فهمید. اما خوزه مورینیو در طرف مقابل، کاملا این حرف ها رو میشنید و می فهمید.
- مورینیو خیلی سریع زبان اسپانیایی خودش رو تقویت کرد. کاری که انجامش برای یک جوون پرتغالی خیلی راحت تر بود تا یک پیرمرد انگلیسی. اما این برای خوزه کافی نبود. خوزه زبون تخصصی کاتالانی ها هم یاد گرفت تا اون رو هم مثل زبان اسپانیایی، ایتالیایی، انگلیسی،فرانسوی و پرتغالی قشنگ بفهمه و صحبت کنه. جوزف نونز، رییس باشگاه بارسلونا اون زمان به دلیل همین ویژگی، به مورینیو لقب مترجم رو داد. لقبی که در رسانه ها همه گیر شد و همه مورینیو رو به عنوان یک مترجم شناختند. در حالی که این فرضیه کاملا غلط بود.
- بارسلونا بابی رابسونی رو که در پورتو موفق بود می خواستن. اما تمایلی به جذب خوزه مورینیو نداشتن. اونا رومان الکسانکو، اسطوره باشگاهشون رو که در سال 93 از فوتبال خداحافظی کرده بود رو به بابی رابسون- به عنوان دستیار - پیشنهاد کردن. اما بابی رابسون به جوون پرتغالی خودش اعتماد کرد و اونو کنار دست خودش نشوند. البته همون موقع و حتی هم اکنون ، پست دقیق مورینیو در باشگاه نامعلوم بوده و هست !
- " اون اولش وقتی به اینجا اومد یک مترجم بود. اما در عین حال کمک مربی تیم هم بود. 2 تا پست که اصلا با هم جور در نمیومدن و همین، باعث ایجاد مسئله های زیادی تو کنفرانس های مطبوعاتی باشگاه شده بود. خوزه علاوه بر ترجمه کردن حرف های بابی رابسون برای خبرنگارا، صحبت های فنی هم می کرد و نظر خودش رو می داد.خیلی هم مراقب رییسش بود و بارها به خاطرش با رسانه ها درگیر شد. واس همین ما مجبور شدیم نزاریم دیگه نقش مترجم رو در کنفرانس های مطبوعاتی بازی کنه. " این حرف های یکی از اعضای مدیریت بارسلونا در اون زمان، در مورد نقش مورینیو توی تیم هستش.
- اما یکی از خبرنگار های حاظر در اون زمان نظر متفاوتی رو در مورد مورینیو می ده : " مورینیو اولین کنفرانس خبری بابی رابسون رو تو یک مسابقه در پیش فصل در هلند رو ترجمه کرد. اما خب اصلا نمی شد به اون حرف ها گفت ترجمه ! چون خوزه مورینیو تو صحبت هاش، حرف های شخصی خودش رو خیلی دخیل می کرد. خیلی از خبرنگار ها هم انگلیسی می دونستن و می فهمیدن که چه اتفاقی داره میفته. اونا فهمیده بودن که خوزه داره حرف های رابسون رو اونطوری که می خواد ترجمه می کنه و ارائه میده. همینا باعث شد که مورینیو دیگه تو کنفرانس های خبری نقش مترجم رو بازی نکنه و دایره ی مترجم بودنش، به رختکن تیم محدود شد. " می شه گفت صحبت های رابسون در اون زمان مثل یک شات گان بود، اما مورینیو اونا رو مثل یک کلت کمری دقیق و حساس عرضه !!
- رابطه رابسون و مورینیو به خاطر قدرت زبانی مورینیو در سال 92 شکل گرفت. جایی که رابسون راهی اسپورتینگ شده بود و خوزه به عنوان دستیار در کنارش قرار گرفت.البته باید گفت این سوسا چینترا، مدیر جدید باشگاه اسپورتینگ بود که مورینیو رو کنار رابسون نشوند. اما رابسون هم مخالفتی با این موضوع نداشت . رابسون در مورد حظور مورینیو در اون زمان کنار خودش گفته : " خوزه یک جوون با شخصیتی بالا بود که قرار بود به دلیل زبان انگلیسی خوبش و دید فوتبالی قابل تحسینش، هوای من رو تو اسپورتینگ داشته باشه. اون یک معلم مدرسه بود و پدرش فیلیکس مورینیو، انقدر خوب بود که تونسته بود به همراه باشگاه ویتوریا- که بعد ها مدیر عاملش هم شد - به عناوین زیادی برسه.خوزه می خواست ثابت کنه یک دستیار فوق العادست و این کار رو هم انجام داد. اون همیشه هوای من رو وقتی که می خواستم با بازیکنانم - در 3 باشگاهی که با اون بودم - ارتباط برقرار کنم داشت. من هر موقع بهش نیاز داشتم، اون اونجا بود. حتی اگه این به معنی بود که گاهی اوقات خودش رو به عنوان نفر اول و جلوتر از من نشون بده."
- مانوئل فرناندز، کمک مربی اول اون زمان اسپورتینگ در یک مصاحبه اعلام کرد که مورینیو در اوایل حظورش تو لیسبون، بیشتر نقش یک مترجم رو بازی می کرد. مترجمی که " همیشه خبر های خوبی برای رابسون نداشت. " رابسون در مورد مترجمی مورینیو اظهار داشت : " اون حرف هایی رو برای من ترجمه می کرد که بازیکنا با هم می زدن و من، در اصل نباید ازشون خبر دار می شدم ! "
- اسپورتینگ در صدر جدول قرار داشت اما یک شکست در رقابت های اروپایی سال 93 مقابل سالزبورگ همه چیز رو عوض کرد. رییس باشگاه در راه بازگشت و داخل هواپیما رفت و شروع به انتقاد از بازیکنا، عوامل فنی و هوادار ها کرد. رابسون که متوجه حرف های اون نمی شد از مورینیو پرسید که رییس چی داره می گه و مورینیو در حالی که خجالت زده بود گفت : " رییس داشت می گفت که عملکرد امروز ما یک فاجعه به حساب میومد و در شان اسپورتینگ نبود. و اینکه وقتی به خونه برگردیم، یک صحبت جدی با آقای رابسون خواهم داشت . "
- این اتفاق افتاد. در اولین جلسه تمرینی بعد از بازگشت تیم، رییس باشگاه به بدترین شکل ممکن و در جلوی چشم همه، به بابی رابسون تاخت و اونو مورد انتقاد قرار داد. بابی رابسون اون روز برای اولین بار در عمرش از باشگاهش اخراج شد. و سریع بعد از اون، کارلوس کیروش، رفیق رییس باشگاه جایگزین این مربی شد. مورینیو در اون زمان، برای دومین بار طعم بی رحم بودن فوتبال رو چشید. اولین بارش کی بود ؟ زمانی که در 10 سالگی و در ناهار کریسمس باشگاه، پدرش از باشگاهش اخراج شد. !
- سریع بعد از اخراج از اسپورتینگ، پورتو پیشنهاد خودش رو برای به خدمت گرفتم رابسون ارائه کرد. بابی رابسون هم بعد از مشورت با خوزه مورینیو و کسب اطلاعات در مورد پورتو، به این تیم پیوست و خوزه مورینیو رو به عنوان دستیار خودش معرفی کرد. کسی فکرش هم نمی کرد یک جوون 30 ساله، در این مدت زمان کوتاه، چنین اثر بزرگی روی بابی رابسون بزاره. مورینیو یی که به دلیل تسلطش به زبان انگلیسی در کادر فنی اسپورتینگ حظور داشت، به یکباره تبدیل به دستیار اول این مربی شد.یکبار بابی رابسون تصمیم گرفت مورینیو رو برای کشف استعداد و به عنوان استعداد یاب، به سفر بفرسته. اتفاقی که رابسون در موردش در سال 2005 گفت : " اون رو فرستادم رفت و وفتی برگشت، یک پرونده مفصل و فنی به دست من داد. محشر بود ! بهترین چیزی بود که تا اون روز من دریافت کرده بودم. اون در اوایل 30 سالگیش بود، بدون اینکه در کنار مربی یا بازیکن حرفه ای به عنوان دستیار کار کرده باشه، گزارشی به من داد که تا اون زمان مثلش رو ندیده بودم ! "
- به همین دلیل همیشه و در تمام تیم هایی که مورینیو در اون ها به عنوان سرمربی مشغول بوده، استعداد یاب ها سخت ترین کار رو داشته و دارن. اگر پرونده ای که دست مورینیو می رسه مفصل و جامع نباشه، اون استعداد یاب حسابی توسط مورینیو سرزنش میشه. دلیل این سختگیری در قضیه استعداد یابی، به این بر میگرده که مورینیو خودش یک استعداد یاب فوق العاده به حساب میومد. کاری که از 14 سالگی شروع کرده بود و برای پدرش استعداد یابی می کرد. در 15 سالگی پدرش به اون گفت که به فکر فوتبال بازی کردن نباشه چون آینده ای براش نداره. اما جواب مورینیویِ کوچک چیز دیگه ای بود : " من میخوام مربیِ فوتبال بشم . " البته خوزه یک مدت کوتاه به صورت حرفه ای فوتبال بازی کرد. اونم در تیم آلبیت در لیگ دسته دوم پرتغال.
- در 23 سالگی، خوزه مورینیو دانش فوتبالی خودش رو گسترش داد و در کلاس های مربیگری مختلفی شرکت کرد. کلاس های که برخی زیر نظر فیفا بودن و برخی زیر نظر فدراسیون اسکاتلند. جایی که اندی روکسزبرگ تونست تاثیر زیادی روی مورینیو بزراه این مربی رو از لحاظ تاکتیک های تمرینی و داخل زمین به سطح های بالایی برسونه. خوزه مربیگری خودش رو از تیم جوانان ویتوریا شروع کرد و بعد از اون به عنوان مربی بدنساز در تیم دسته دومی آمادورا مشغول به کار شد. برای همین مورینیو زمانی که در کنار رابسون قرار گرفت و برای اولین بار این مربی رو در فرودگاه دید، چندان با فضای مربیگری و فوتبال غریبه نبود. ویکتور بایا سنگربان مشهور پرتغالی در مورد مورینیو گفته : " من خیلی وقته که مورینیور و میشناسم. اون روش خاص خودش رو برای سازماندهی تیم و برقراری ارتباط با بازیکنای خودش داره. خیلی هم خوب متوجه می شه که بازیکناش چه سبک بازی کردنی رو دوست دارن. "
- رابسون و مورینیو در پورتو با مشکلاتی هم روبرو شدند. برای مثال تصادف شدید هافبک این تیم یعنی روی فیلیپه و مرگ این بازیکنِ 26 ساله. اما داخل زمین همه چیز خوب بود. اونا تا نیمه نهایی لیگ قهرمانان سال 1994 پیش رفتند و در مقابل یوهان کرویفِ بارسلونا قرار گرفتند.بازی ای که بارسا 3-0 پیروز شد اما باعث شد بارسایی ها رابسون رو خوب زیر نظر بگیرن و به دنبالش بیوفتن. رابسونی که در پورتو، 2 قهرمانی لیگ و یک قهرمانی جام حذفی رو به ارمغان اوورد.
- بارسلونا در سال 1996، به صورت رسمی با رابسون وارد مذاکره شد و پیشنهاد همکاری خودش رو به این مربی ارائه کرد. پیشنهادی که رابسون بعد از مشورت با مورینیو، باهاش موافقت کردن و به اتفاق هم، راهی بارسلونا شدند ،،،،
پایان قسمت اول / نویسنده : اندی میتن - مترجم : محمد حسین صفری