مطلب ارسالی کاربران
سخنان امام علی (۱۱)
خطبه ۳۱:(در آغاز جنگ جمل در سال ۳۶ هجری، ابن عباس را برای پند دادن به سوی زبیر فرستاد و فرمود)
روانشناسی طلحه و زبیر(زبیر بن عوام پسر عمه امام بود زیرا مادرش صفیه، عمه امام علی بود و از خویشاوندان نسبی امام به شمار می آمد)
با طلحه دیدار مکن، زیرا در برخود با طلحه، او را چون گاو وحشی می یابی که شاخش را تابیده و آماده نبرد است، سوار بر مرکب سرکش می شود و می گوید، رام است. بلکه با زبیر دیدار کن که نرم تر است. به او بگو، پسر دایی تو می گوید: در حجاز مرا شناختی و در عراق مرا نمی شناسی؟! چه شد که از پیمان خود بازگشتی!؟.
خطبه ۳۲
اقسام مردم: در این روزگاران مردم چهار گروه اند:
گروهی که دست به فساد نمی زنند، برای این است که روحشان ناتوان و شمشیرشان کند و امکانات مالی در اختیار ندارند.
گروهی دیگر، آنان که شمشیر کشیده و شر و فسادشان را آشکار کرده اند، لشکر های پیاده و سواره خود را گرد آورده و خود آماده کشتار دیگرانند. دین را برای بدست آوردن مال تباه کردند که رییس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند. چه بد تجارتی که دنیا را بهای جان خود بدانی و با آنچه که نزد خداست معاوضه نمایی.
گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه نی دهند. گام ها را ریاکارانه و کوتاه بر می دارند، دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مومنان واقعی می آرایند و پوشش الهی را وسیله نفاق و دورویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.
و برخی دیگر، با پستی و ذلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن امکانات محروم مانده اند ، که خود را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند.
در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت، چشم هایشان را بر همه چیز فروبسته و ترس رسناخیز، اشک هایشان را جاری ساخته است ؛ برخی از آنها از جامعه رانده شده و تنها زندگی می کنند؛ و برخی دیگر ترسان و سرکوب شده یا لب فروبسته و سکوت اختیار کرده اند؛ بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، و بعضی دیگر گریان و دردناکند و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است و ناتوانی وجودشان را فراگرفته گویا در دریای نمک فرو رفته اند، دهن هایشان بسته و قلب هایشان مجروح است؛ آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان کشته دادند، انگشت شمارند.
(ببخشید دیشب مهمونی بودیم نتونستم پست بزارم به بزرگی خودتون ببخشید)