بابك فرزند مرداس در منطقه آذربایجان به دنیا آمد و از همان ابتدای كودكی نشانههای نبوغ و دلاوری را از خود نمایان ساخت. وی رسم آزادگی و عیاری را افزون تر از نوجوانان روزگار خود آموخت تا واقعه ای را تاریخ رقم زند كه همواره جاودان خواهد ماند .
باید خاطر نشان ساخت كه دورانی كه بابك در آن میزیست، از دوره های پر تلاطم تاریخ ایران بوده است دوره ای كه آكنده از حیله، كینه و ستم بود. دوره ای كه در اثر حاكمیت ستمگرانه خلفای عباسی در بغداد از یك سو و ستم اشراف و خوانین محلی، از سوی دیگر ؛ تودههای مردم در سختی و فشار كمرشكنی قرار داشتند.
هر چند در طی بیش از دو قرنی كه اعراب بر ایران تسلط یافتند و تا اواخر سده دوم هجری، قیامهای مردمی بزرگ و البته ناموفقی از جانب كسانی چون «ابومسلم خراسانی»، «سنباد»، «حمزه بن آورك» و «استاد سیس» صورت گرفته بود اما این قیامهای پراكنده راه به جایی نبرد و همچنان ظلمهای خلفای اموی و عباسی وقیحانه و بی رحمانه ادامه داشت و همه قیامهای ایرانیان ستمدیده و تحقیر شده نافرجام باقی ماند .
ناامیدی تمام اقوام فلات ایران را دربر گرفته بود شدت ظلم و تبعیض حاكم بر جامعه به حدی بود كه دهقانان و پیشهوران در تنگنا قرار داشتند و در چنین شرایط اسفباری بود كه مردم نواحی شمال غرب ایران كه بیش از پیش در معرض ظلم و تعدی مأمون و معتصم این دو خلیفه دزدمنش عباسی قرار داشتند. به اطراف آتشی گرد آمدند كه جاویدان فرزند شهرك، آن را بر فراز كوهستانهای «اردبیل» (اورتابئل) برافروخته بود. و این سببی شد كه بابك خرمدین نیز به حلقه این مبارزان بپیوندد .
بابك پس از مرگ " جاویدان" در سال 200 هجری قمری جانشین وی شد و این نقطه عطفی در تاریخ ایران و خاورمیانه بود چون برخی مورخان را اعتقاد بر این است كه همین آغاز پیشوایی «بابك خرمدین» بر پیروان «جاویدان» تاریخ منطقه را در مسیری دیگر قرار داد. عظمت اندیشه، مردانگی بی بدیل، صداقت بیان، قدرت اراده و نیرومندی جسم او پیروان «جاوید» را به گونهای متحول كرد كه بیشتر اقوام ساكن نواحی شمال و غرب و سایر اقوام ساكن در فلات ایران و حتی قفقاز و سرزمین روم به این جنبش آزادیخواهی پیوستند و اتحاد این گروهها باعث شد به مدت چند دهه خواب راحت را از چشم خلفای ستمكار عباسی سلب كرده و آسایش را از كاخ های آنان بگیرد . و زمینه سقوط عباسیان را فراهم آورد . و تاثیر چنین تحولاتی در تاریخ منطقه خاورمیانه بخوبی روشن است.
تاثیری که بابک بر سایر ملل داشته است :
آوازه دلیری های و رشادت های بابك و یارانش فراتر از منطقه رفت و سب شد ماجرای قیام خرمدینان در قالب افسانههایی سحرانگیز از شبه قاره هند تا قلمرو رومیان و از جزیره العرب تا سرزمین اسلاوها نیز گسترش یابد . هر چند فرجام بابك بدلیل خیانت عده ای چون افشین بسیار تكان دهنده و تلخ بوده است اما باید بخاطر آورد كه وی در اوج شرف و مردانگی ، جان خود را همچون همرزمان دیگر خود برای اعتلاء و شرف ایران فدا كرد .
تاثر انگیز است كه ایران آنقدر كه از جانب خیانتكاران خودی آسیب دیده است توسط دشمن خارجی مورد تهدید واقع نشده است و نمونه آن ماجرای افشین است كه به رغم ایرانی بودن، برای كسب قدرت و مقام ؛ ذلت خدمت معتصم خلیفه سفاك و ظالم عباسی را به جان پذیرفت و برای خوش خدمتی به خلیفه و تسلط بر خراسان ؛ با خدعه و نیرنگ بابك را اسیر كرد و او را از اوج كوهستانهای پر افتخار بذ به قصرهای پر از نیرنگ بغداد روانه كرد. آنگاه به دستور معتصم، در حضور درباریان و خود خلیفه، به ترتیب دستها و پاهای بابك را از تن جدا كردندو او را مثله كردند تا جان سپرد .
می گویند که بابك پس از قطع دست راستش با دست چپ خون دست راست را بر چهره خود مالید و تمام صورتش را گلگون از خون كرد. معتصم میپرسد، دلیل این كار چیست؟ بابك پاسخی داد كه بعد از 1200 سال هنوز استدلال محكم مردی و مردانگی و آزادی و آزادگی است. من با خون، سیمای خود را سرخ كردم تا فکر نکنی که ترس از مرگ، باعث شده که رنگ صورتم زرد شود. و عجیب اینکه این داستان مرا به یاد حلاج می اندازد که او هم در عرصه خود تمام بود و جرمش این بود که اصرار هویدا می کرد !
سخنان تاریخی بابک خرمدین هنگامیکه اعراب دست و پایش را بریدند
متن زیر لحظات آخر زندگی بابک را تصویر میکند
_____________________________________________________________
معتصم: ای سگ، چرا در جهان فتنه انگیختی و چرا چندین هزار مسلما ن را کشتی؟
بابک:سکوت
معتصم:4 دست و پایش را ببرید
بابک: در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد.
معتصم:چرا چنین میکنی؟
بابک:ه چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت میشود من صورتم را خونین میکنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده است
معتصم :چند نفر را کشتی؟
بابک:33 هزار تن از متجاوزان
معتصم:دستورمیدهد تا پوست از گاوی با شاخ ها یش باز کردند و بابک را در میان آن پوستگرفتند چنان که هردو شاخ بردو بنا گوش آمد ودوختند و پوست خشک شد.و بهسختی جان داد
سپسجنازه مثله شده اش را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند. بر طبق بعضی منابعسر او را بعدا برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند. بابک در همانمحلی به دار آویخته شد که دیگر قیام کننده ضد عباسی، مازیار، شاهزاده طبریبعدها به بدستور خلیفه عباسی به دار آویخته شد