لوئيس سوارس مهاجم اروگوئهاي بارسا فصل گذشته 40 گل براي اين تيم زد و حالا در گفتوگوي مفصلي با روزنامه الپائيس به مرور روزهاي ابتدايي فوتبالش و كل كارنامه ورزشياش پرداخته. او اولين باري كه گام به بارسلونا گذاشت 16 ساله بود و در فرودگاه ال پرات نه مديران ورزشي و نه خبرنگاري انتظارش را نميكشيد. او براي فوتبال بازي كردن نيامده بود بلكه براي ديدن نامزدش سوفيا بالبي از اروگوئه به اسپانيا سفر كرده بود.
حالا سوفيا همسرش و مادر دو فرزندش؛ دلفينا و بنجامين است. سوارس در اين گفتوگو به مرور فراز و نشيبهاي فوتبالياش پرداخته. اين گزيدهاي از صحبتهاي اوست:
* حالا در بارسلونا هستي.
بعد از تمام رفت و آمدهايي كه در دنيا داشتم، حالا در شهري هستم كه هميشه دوست داشتم باشم. خوشحال ميشوم فوتبالم را در اينجا به پايان ببرم.»
* زندگي خانوادگيات چطور است؟
بنجا همه طول روز با توپ مشغول است و دائماً به من زنگ ميزند تا بروم و با او بازي كنم. بنجا با پاي چپ ضربه ميزند و چپ پاي بدي نيست.
* آمار گلزني خودت را داري؟
با گلي كه در خانه سويا زدم، به من گفتند كه 350 گله شدم. من خودم حواسم نيست. ولي اگر از من بپرسيد كه فلان گل را يادت هست؟ پاسخم قطعاً مثبت خواهد بود. من از آن دسته گلهايي خوشم ميآيد كه توپ را روي هوا ميربايم و تبديل به گل ميكنم.
* پنالتي مقابل سلتا، بامزهترين و عجيبترين گلي بود كه زدي. نه؟
در يك جلسه تمريني ديده بودم كه نيمار و لئو اين حركت را تمرين ميكردند و حرفش بود كه روزي چنين گلي را بزنند. من هم آنجا بودم و تمرين كردنشان را ديدم اما اين بحث بين آن دو نفر بود. در بازي با سلتيك ديدم كه نيمار گوشه ديگري ايستاده و سمت چپ مسي است. من هم معمولاً هيچ وقت دنبال توپهاي برگشتي نيستم ولي وقتي مسي به توپ ضربه زد، من شروع به دويدن كردم و توپ به من رسيد و در آن زمان بايد به توپ ضربه زد. اين حسي است كه در خونم دارم. به توپ ضربه زدم و بعد نيمار به شوخي به من گفت كه خيلي نامردم كه گل او را دزديدم. حالا با يادآوري آن گل كلي ميخنديم.
* در بارسا خيلي بگو و بخند داريد. نه؟
بله، خيلي. اين ارزش زيادي دارد. اين را فقط من نميگويم و بازيكنان ديگري مثل پيكه هم ميگويند. هميشه گفتهام كه در اينجا حسادت وجود ندارد و كسي به كسي حسادت نميكند.
* چون همه ميدانند كه مسي بهترين است؟
بله به اين دليل و البته اينكه هركدام از ما مسئوليت و پست خودمان را داريم. من مسئوليت خودم را دارم؛ نيمار و آندرس و مسي هم همينطور. همه اين بازيكنان شايد ميتوانستند در تيمي ديگر بهترين باشند؛ ولي اينجا لئو بهترين است و همه اين را ميدانيم. اينجا بازيكناني ميآيند كه ستاره شوند ولي منفجر شده از تيم ميروند. فوتبال اينگونه است. هركسي بايد مسئوليتش را بداند و آن را درك كند.
* از تصميم مسي براي بازگشت به تيم ملي بگو. اولين بازي او مقابل اروگوئه خواهد بود. از او نخواستي كه كمي ديرتر برگردد يا يك بازي بيشتر صبر كند؟
نه مشكلي نيست. مهم اين است كه لئو به تيم ملي كشورش بازگردد. ما هم خوشحال ميشويم. چون درستش هم همين است. آنچه بعد از فينال كوپا آمهريكا رخ داد، قابل درك بود. در چنين شرايطي حرفهاي زيادي زده ميشود. اين سومين فينالي بود كه آرژانتين در آن ناكام ماند و با شناختي كه از لئو دارم ميتوانم درك كنم كه چه حالي داشته. ولي بعد، وقتي كمي آرام شد، اوضاع تغيير كرد.
* تو تا حالا به خداحافظي از فوتبال فكر كردهاي؟
من هيچ وقت در شرايطي مثل آنچه مسي و ماسچرانو تجربه كردهاند، نبودهام. ولي وقتي در فينالي ميبازي يا حذف ميشوي، خيلي دردناك است.
* كدام دردش بيشتر است؟ يك لگد جانانه يا يك باخت و خراب كردن موقعيت گل؟
يك باخت خيلي بيشتر از يك لگد درد دارد. ولي دردناكتر از همه وقتي است كه يك موقعيت گل را خراب كني.
* و ناكامي مقابل همسرت؟ قبل از جام جهاني به او قول داده بودي كه ديگر در زمين چمن مشكلساز نميشوي. او چطور اتفاق برزيل را بخشيد؟
لحظات سختي بود. ميدانستيم كه وقتي اوضاع خوب باشد، همه چيز مثل داستانهاست ولي وقتي كار بدي بكني، بدترين فرد ممكن ميشوي. به خاطر آنچه در برزيل رخ داد، براي مردمم، براي همسرم و فرزندانم ناراحت شدم. همسرم از من رنجيده بود. در ابتدا به او گفتم كه چيزي نشده. پذيرش واقعيت برايم سخت بود. من هم انساني هستم كه خيلي حساسم و خيلي زجر ميكشم و به عشق فوتبال و براي فوتبال زندگي ميكنم. پس هضم اين موضوع برايم خيلي سخت بود. خيلي گريه كردم.
* لاليگاي پيشرو را چطور ميبيني؟
سخت و پيچيده است. رئال نشان داده كه آماده است و اتلتيكو هم به مبارزه ادامه ميدهد و يكي از نامزدهاست. سويا هم هست. هر بازي، سخت است.
* حسي بهتر از حس گلزني به رئال وجود دارد؟
به عنوان بازيكن بارسا؟ نه، اصلاً. ولي بايد بگويم كه هيچ كاري براي من سختتر از بازي كردن با اتلتيكو نيست. آنها خيلي اذيت ميكنند. بازي كردن مقابل گودين خيلي سخت است. او مرا خيلي كلافه ميكند؛ البته من هم همين طور. واقعيت است كه از هم خوشمان ميآيد. من و ديگو در داخل زمين خيلي با هم درگير ميشويم؛ چون هر دويمان اينطوري هستيم. در خارج از زمين دوستان خيلي صميمياي هستيم. در عين حال ميدانيم كه هر دويمان نماينده اروگوئه هستيم.
* هنوز هم خيلي آب ميخوري؟
بله، وقتي به خرونينگن رسيدم، شروع كردم و آب زيادي مينوشيدم. هنوز هم همينطورم. همتيميهايم به من ميخنديدند. دائماً به دستشويي ميروم. در هواپيما، همه را ديوانه ميكنم و پزشك تيم ميگويد كه اين طبيعي نيست ولي من حس خوبي دارم.»