افائل در پس زمینه سبز
تابستان سال 1990 بود که رقیبی تازه برای پوسترهای بروس لی، سیلوستر استالونه و پله و مادادونا پیدا شد. تصویر پرفروش جدید که خیلی زود روی برچسب ها، درون آدامس های ترکیه ای و بساط دستفروش ها هیاهویی به پا کرد، به ستاره نوظهور فوتبال ایتالیا تعلق داشت؛ روبرتو باجو. حالا همه می خواستند زمان پا به توپ شدن در فوتبال گل کوچک، در ظهر تابستانی که جهان در انتظار شناسایی قهرمان جدید فوتبال بود، روی آسفالت داغ، شبیه روبرتو باجو به نظر برسند.
هنوز رادیو از مد افتاده محسوب نمی شد و هر صبح طعم نان و پنیر با صدای گوینده رادیو در دهان بچه ها مزمزه می شد. کوپن چی چقدر و کی؟ چه اهمیتی داشت؟ مهم چند خبر ورزشی بود که مثلا بشنوی: «انتقال ستاره نوظهور فوتبال ایتالیا از فیورنتینا به یوونتوس، منجر به درگیری خیابانی شد. هواداران متعصب فیورنتینا از این انتقال ناراضی هستند، دست به آشوب زده و خیابان ها را به آتش کشیدند!»
هنوز تصویر واضحی از این پدیده در ذهن ثبت نشده بود. گاهی عکسی با کیفیت نامناسب در کیهان ورزشی یا دنیای ورزش منتشر می شد اما تنها خوره های فوتبال می دانستند نام این ستاره روبرتو باجو است و همین.
عین روح فوتبال، هر عشق فوتبالی هم برای موفقیت کمی به شانس نیاز دارد. روبرتو باجو در آغاز جام جهانی 1990 - جامی که ایتالیا میزبان آن بود و همه از این تیم توقع قهرمانی داشتند - جایی در ترکیب اصلی نداشت. دو مهاجم سرشناس آن روزهای فوتبال ایتالیا، چیان لوکاویالی و کارنوواله، در خط حمله تیم ملی ایتالیا بازی می کردند.ایتالیا اما در بازی نخست مقابل اتریش دچار مشکل شد.
ارتش های یکنفره در تاریخ جام جهانی!
ویالی سرما خورده بود و انگار ضعیف تر از آن بود که ضربه هایش برای عبور دادن توپ از خط دروازه به اندازه کافی پرقدرت باشند. کارنوواله هم درون زمین فقط یک نام بود و بس و همین شب تلخ نام های بزرگ کافی بود تا دو چهره جدید وارد ترکیب اصلی ایتالیا شوند و نامشان تا همیشه در تاریخ فوتبال جهان ثبت شود؛ یکی اسکلاچی در همین بازی مقابل اتریش گل پیروزی را به ثمر رساند و بعدها آقای گل جام جهانی 90 شد و دیگری شخصیت اصلی همین مطلب، روبرتو باجو.
روبرتو باجو با موهای دم اسبی و چهره ای استخوانی، بی شباهت به جنگجویان روم باستان نبود. آن روزها شاید کمتر کسی این شباهت عجیب به اسطوره ها را جدی می گرفت که تصور می شود فوتبال همچنان مشغول زایش رهبرانی در زمره مارادونا و بکن باوئر و ... است و باجو هم یکی از نسل جدید همان دست بازیکنان بود اما ... فوتبال سال به سال بیشتر به مفهوم «ورزشی تیمی» نزدیک شد و این روزها بیش از آنکه بازیکنان ستاره باشند، این مربیان و تاکتیک های خاص شان است که سرنوشت ساز می شود.
در واقع باجو یکی از آخرین بازمانده های تباری بود که به اصطلاح «یک تنه» می توانستند سرنوشت ملی را تغییر دهند! روبرتو باجو به نوعی در جام جهانی 1994 و پس از آن 1998 این کار را برای ایتالیا کرد اما بار اول در فینال مقابل برزیل و بار دوم در مرحله یک چهارم نهایی مقابل فرانسه - که میزبان بازی ها بود - ضربات پنالتی مانع از موفقیت نهایی شد.
با این همه رافائل - نقاش سرشناس ایتالیایی که به دلیل ظرافت بی نظیر در نمقاشی، نمایش باجو در زمین فوتبال را با آثار او مقایسه می کردند - به چهره خاص اش و نمایشی منحصر به فرد درون زمین فوتبال، به عنوان یکیاز اسطوره های این ورزش در تاریخ ثبت شد.
ضربات پنالتی برای باجو نحس بود. او سه جام جهانی - 90، 94 و 98 - را تنها به واسطه ضربه های بی رحم پنالتی در انتهای بازی از دست داد اما به عنوان یک بازیکن، در مقطعی با انتقال از فیورنتینا به یوونتوس، لقب گران ترین بازیکن جهان را تصاحب کرد. با یووه قهرمان ایتالیا، اروپا و جهان شد و حتی عنوان بازیکن سال اروپا را هم به دست آورد.
او یکی از آخرین های تباری بود که به تنهایی یک ملت را به وحشت می انداختند؛ یک لحظه فراموش می کردند باجو بازیکنی متفاوت است و همین برای پایانی تلخ کافی بود! این همه ظرافت در حرکت دادن توپ روی زمین فوتبال و آن چهره شبیه به مجسمه های سربازان رومی، تنها یک تیتر برای پایان می طلبد؛ رافائل در پس زمینه سبز.