جری .بحث خیلی وسیعه اما چندتا چیز رو میگم
1_ فردوسی بیناموسترین پوپولیست ناسیونالیست تاریخه
اشعاری ضد مردم شمال کشور و ترک های کشور داره و در وصف عثمان عزیزتر از جانش هم اشعاری سروده
اینجا ما دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباسو؟
چندتا نمونه از اشعارش که هیچ وقت تو هیچ تلویزیونی نمیگن چون میدونن اگر بگن چقدر تفرقه میوفته
این اشعارش در مورد خلفای عرب احتمالا واسه موقعی بوده که داشته دستمال اینارو میکشیده
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین
خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیم در ست
درست این سخن قول پیغمبرست
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی
اینم اشعار این ایرانی وطن پرست ضد نژاد های مختلف
که ای تُرک بد گوهر دیو زاد که چون تو سپهبد به گیتی نیاد
تن ترک بد زاد بی جان کنم زخونش دل سنگ مرجان کنم
که آن ترک بد ریشه و ریمن است که هم بد نژاد است هم بد تن است
به صد ترک بیچاره بد نژاد که نام پدرانشان ندارند یاد
کسی را ز ترکان نباشد خرد کز اندیشهی خویش رامش برد
که ترکان بدیدن پریچهره اند بجنگ اندرون پاک بی بهره اند
_________________________
سراسر بشمشیر بگذاشتند ستم کردن ِ"لوچ" برداشتند
بشد ایمن از رنج ایشان جهان "بلوچی" نماند آشکار و نهان!
همه رنج ها خوار بگذاشتند در و کوه را، خانه پنداشتند!
ازاینان فراوان و اندک نماند! زن و مرد و جنگی و کودک نماند!
______________________
چو شب نیمه بگذ شت و تاریک شد جهاندار با کُرد نزدیک شد
برآهیخت شمشیرو اندر نهاد گیا را ز خون بر سر افسر نهاد!
همه دشت از ایشان سر و دست گشت بروی زمین ،کُرد بر، پَست گشت!
بی اندازه، زیشان گرفتار شد "سترگی و نا بخردی "خوار شد
همه بوم-هاشان بتاراج داد! سپه را همه "بدره "و "تاج" داد
_________________________
زگیلان تباهی فزونست از این ز نفرین، پراکنده گشت، آفرین
از آن جا یگه سوی گیلان کشید چو رنج آمد از گیل و دیلم پدید...
چنین گفت کای- در ، ز خُردوبزرگ نباید که ماند پی ِشیر گرگ
چنان شد ز کشتن همه بوم رَست که از خون همه روی کشور بشُست
زبس کُشتن و غارت و سوختن خروش آمد و نا لۀ مرد و زن
زکشته به هرسویکی توده بود گیاها، بمغز سرآلوده بود
زگیلان هرآنکس که جنگی بُدند هشیوار و ،باداد، و سنگی بدند
ببستند یکسر همه دست خویش! زنان از پس و کودک خُرد پیش
اگر شاه را دل ز گیلان بخَست ببُریم سرها زتن- ها بدَ ست
دل شاه خشنود گردد مگر چو بیند بریده یکی توده سر
برایشان ببخشود شاه جهان گذشته شد،اندر دل او نهان
نوا خواست از گیل و دیلم دو صد کزان پس نگیرد کسی راه بد
_____________________________________
2_همه اعراب نه مثل سوریه عراق و .. با ما رفیقن اما نیمی از کشور های عربی با ما دشمنن خیلیم سادست اونموقعی که صحرای عربستان زیر سلطه عزیزان با پندار نیک و گفتار نیک و رفتار نیک بود و با افتخار هم امروزه از اون کشور گشایی ها یاد میشه باید فکر همچین روزیو میکردن که همون مردم بلند میشن و خار ملت ایرانو به تاراج میبرن طوری که 14 قرنه این میخ تو ایرانیا فرو رفته و باورش سخته اما خب شده. خودشون کردن که لعنت بر خودشون باد.