رفتم یه فروشگاهی سیگار خریدم روشنش کردم...
خانم فروشگاه :
آقااينجا سيگار نكش!
من: اين سيگارو الآن از خودتون خريدم!
خانم : باشه مااينجا كانـــ.ـدوم هم ميفروشيم دليل نميشه مارو بکني!!!!
خدایی تا حالا اینطوری قانع نشده بودم.________________
ﻣﻦ ﺩﻭ ﻣﻴﻠﯿﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳﻪ ﻣﻴﻠﯿﻮﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻢ
.
.
.
.
ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭ ﻣﻴﻠﯿﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﺧﺮﯾﺪ
.
.
.
.
ﺍﻻﻥ ﻣﻦ ﺳﯽ ﻣﻴﻠﯿﻮﻥ ﺑﺪﻫﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﮔﺎﻭﺩﺍﺭﯼ ﺯﺩﻩ_______________________
شبی پیرمردی از راهی میگذشت که در یک دستش سطلی آب و در دست دیگرش مشعلی از آتش بود
مردم او را گفتند آیا میخواهی با آن آب ، آتش کینهتوزیها را خاموش سازی و با آن مشعل، جهل و نادانی را بسوزانی؟ !
پیرمرد گفت: نه ، میرم برینـم تاریکه___________________
تو اتوبوس نشسته بودم پیرزنه ازم پرسید ؟
کجادرس میخونی؟
گفتم گرگان مادرجون.
گفت: کرمان؟
گفتم:نه گرگان.
گفت:کجای کرمان.
گفتم :نه گرگان
گفت:گفتی کجای کرمان؟
دیدم زشته تو اتوبوس صدامو ببرم بالا گفتم:اره کرمان
گفت:پس گوه میخوری هی میگی گرگان.!!
ینی خدا شاهده مسافرا صندلیارو گاز میگرفتن ازخنده!_________________
شعر OK
خدايا وضعِ دنيا را OK کن
دلِ ما ناok ها را ، OK کن
غم و اندوه،انصافاً زياد است
بساطِ شاديِ ما را OK کن
دراين دوران که بابا نان ندارد
دل دارا و سارا را OK کن
در آن عالم ،بِرس اوّل به مجنون
برايش ، وصل ليلا را OK کن
براي تُرک شيرازيِّ حافظ
سمرقند و بخارا را OK کن
پرايدم ، شصت جايش ، ضربه خورده
اقلّاً يک تويوتا را OK کن
نديدم خيري از ديروز و امروز
برايم خير فردا را OK کن
تمام چيزها هم گفتني نيست
خودت بعضي قضايا را OK کن
گنهکارم، ولي توي بهشتت
برايم خواهشاً جا را OK کن_______________
زنی از شوهرش پرسید انتخابات شورا چیه؟
بهش گفت: یادته ازت خواستگاری کردم و قول دادم تمام آرزوهایت را برآورده کنم، و همه جا ببرمت و همه چیز برات بخرم و بزارمت رو چشام.
زن گفت: آره ولی هیچ کدام انجام ندادی،
گفت: اینم همونه!