فوتبال فن 1990دسیما .
بارسایی م اما گفتن این خاطره فکر کنم بد نباشه .
اون سال دوران خدمت سربازی م بود .
از قضا شب فینال هم همون ساعت فینال بهم پست نگهبانی خورد اما خب به آخر بازی میرسیدم . (اینو بگم که خوابگاه سربازای درجه دار تو اون پادگان جدا بود و یه تلویزیون هم داشت و هماهنگی های داخل اتاق هم با خود بچه ها بود و قرار شده بود بازی رو ببینیم)
وقتی داشتم برمیگشتم خوابگاه از پنجره افسر نگهبانی دیدم اتلتیکو یک هیچ جلوعه . با یه لبخند ملیحی :-D وارد خوابگاه شدم (تعدادمون زیاد نبود) و دیدم دوستان رعالی همه دپرسن و کم مونده اشکشون جاری بشه تا اینکه راموس اون گل رو زد فقط باید بودی و میدیدی رعالیا چیکار میکردن از یه طرف نمیتونستن داد و هوار راه بندازن چون میومدن بساط ادامه رو بازی رو جمع میکردن از یه طرفم که آدرنالین و هیجان و اینا زده بود بالا . یعنی داشتن با سکوت ، فریاد میزدن =-O
خلاصه واسه رعالیای ما اون شب , شب عجیبی بود .
الان اگه رعالیای سایت خودشون رو بذارن تو اون موقعیت میفهمن چی میگم , خیلی حس عجیبیه !
حالا جدا شما اگه تو اون موقعیت بودین چیکار میکردین ؟؟؟