دوران طلایی و محبوبیت جهانی
باشگاه دورتموند در دهه ی 90، از دوران طلایی خود لذت می برد. آنها موفق به فتح پیاپی بوندس لیگا، دو بار فتح سوپر کاپ آلمان، فتح لیگ قهرمانان در سال 1997 در بازی به یاد ماندنی مقابل یوونتوس، فتح جام در جام اروپا، جام باشگاههای جهان، جام بین قاره ای، سوپرجام اروپا و ... در آغاز هزاره ی سوم، دورتموند تصمیم به شروع رقابت با باشگاه های رئال مادرید و آث میلان گرفت. بنابراین با خرج هزینه ای نزدیک به 140 میلیون در بازار، بازیکنان طراز اول جهان را به تیم خود کشاند و همچنین در راستای توسعه ی ورزشگاه قدم برداشت. این مقدار هزینه کردن در آن زمان، غیر قابل تحمل تلقی می شد. در سال 2004، این تیم با جاه طلبی وصف نشدنی، به لبه ویرانی اقتصادی نزدیک و نزدیک تر می شد.
آلمان در مورد درآمدزایی و فوتبال، گذشته خوبی نداشته است. هنگامی که سرمایه گذاری دورتموند نتیجه ی معکوس داد، تصور مردم از این باشگاه نیز رفته رفته دگرگون شد. تا قبل از این اتفاق، مدت ها چهره ی مثبتی از خود به نمایش گذاشته بود تا این که در پایان سال 2004، دوران طلایی دورتموند لکه دار شد و باشگاه ارتباط خود را با ارزش های خود از دست داد. در این زمان، باشگاه نزدیک به 30% هواداران آلمانی خود را از دست داد. با این حال، قدرت باقی مانده باشگاه به دست اسپانسر ها و سرمایه گذاران افتاد. با توجه به بحران اقتصادی، بازگشت دورتموند به روزهای بزرگ و شرایط آرمانی اش، حرف مسخره و بی اساسی بود.
ماموریت: نجات دورتموند
فوتبال اروپا در سال 2004، شاهد مدیریتی جدید در تیم دورتموند که تنها یک هدف ساده "نجات دورتموند" داشت، بود. مدیریت باشگاهی خوب، یک تجارت است و مانند دیگر تجارت ها، باید در آن درآمد را به حداکثر و هزینه ها را به حداقل رساند. عملکرد تیم در زمین مسابقه نیز تحت تاثیر مسائل اقتصادی باشگاه قرار می گیرد و می تواند غیر قابل پیش بینی باشد، اما باشگاه ها راه های مناسب و مشخصی برای درآمد زایی مانند پخش مسابقات در تلویزیون، تبلیغات و اسپانسریابی، دارند. بنابراین اگر باشگاهی بتواند میزان دستمزد بازیکنان و به طور کلی، هزینه های خود را با این پارامتر ها هماهنگ کند، می تواند به راحتی خود را از چنگ مشکلات اقتصادی بیرون بکشد. استراتژی های بازاریابی دورتموند در دهه ی 90، با شعار هایی مانند باشگاه من، شهر من و یا زندگی ما، افتخار ما، ضربه ی سنگینی به هویت منطقه ای باشگاه وارد کرد. رابطه ی نزدیک بین باشگاه و هواداران، بسیار معلوم و قاطع است. در باشگاه دورتموند، عبارت یار دوازدهم واقعیتی اقتصادی می باشد و حمایت هواداران برای دورتموند از مهم ترین و با ارزش ترین موارد می باشد.
پس از آن سوالات درمورد نحوه رفتار و مراعات با هواداران مورد بحث واقع شد، از طریق قیمت بلیط ها، اسپانسر ها، برند ها و غیره؛ چیزی که در دوره های قبل، واضح بود. همزمان با هویت های قوی منطقه ای باشگاه، هواداران دورتموند به بازیکنان بومی دورتموند بسیار علاقه مند شدند. آوردن بازیکنان بومی برای خوشحال کردن هواداران به تیم، دادن این حمایت احساسی از سوی طرفداران به بازیکنان، داشتن ورزشگاهی با گنجایش بیش از 80000 نفری که بازیکنان و طرفداران، آن را خانه خود بنامند و در آن وهله ابن موضوع راه خوبی برای تقویت اعتماد به نفس و رسیدن به موفقیت بود. به مراتب باشگاه دورتموند راهی برای دور کردن هواداران از تصور خود از خانه یافتند و آن راه، تنها دو کلمه ی ساده بود عشق واقعی. این کمپینی از سوی XEO در سال 2009، برای تقویت مسائل مالی دورتموند بود. در کنار اعتبار، وفاداری، جاه طلبی، رفتار قاطع باشگاه که به عنوان قاطعیت شناخته شد، شعار دورتموند ، تجربه سختی های فوتبال نیز به وجود آمد.
نمایی جدید از بروسیا دورتموند
مردی که دورتموند را از نو ساخت و به خود و تیمش اعتباری دو چندان بخشید و آن شخص کسی نیست جز یورگن کلوپ. کلوپ تصمیم بزرگی گرفت و ماینز را به مقصد دورتموند ترک کرد تا با نبوغ خود دورتموند بحران زده را به روزهای خوبش بازگرداند. او در این مدت نشان داده که تصمیمش کاملا منطقی و درست بوده و علاوه بر کسب نتایج خوب، جوی استثنایی بین تیم و طرفداران دورتموند بوجود آورده است.
کلوپ یک روانشناس به تمام معناست، او با شوخ طبعی، عشق و شور و شوق های خاصش در کنار زمین، جبهه گیری مقابل بایرن رقیب دیرینه طلایی پوشان و همچنین اظهار ناراحتی پس از ترک کاگاوا و گوتزه احساسات خود را به طور آشکار بیان کرده و همین باعث شده ارتباطی شدید بین او و طرفداران شکل گیرد و روز به روز این ارتباط صمیمی بیشتر و بیشتر شود. او به غیر از قرار گرفتن در قلب هواداران، در زمینه بازاریابی و مالی به باشگاه دورتموند کمک زیادی کرد و حتی توانست به همراه طلایی پوشان به فینال لیگ قهرمانا اروپا صعود کند که همین امر سبب شد که باشگاه رشد قابل توجهی در همه ی زمینه ها داشته باشد.
در این سال ها برند دورتموند به سرعت در حال رشد و گسترش است و یورگن کلوپ توانسته با ارائه فوتبالی زیبا و مدرن عشق واقعی (Echte Liebe) را باز هم بر سر زبان ها بیاورد. صد البته که در این میان نمی توان از نقش پررنگ مدیری فداکار به نام هانس یواخیم واتسکه به سادگی گذشت، مردی که حتی می توان گفت زندگی خود را وقف دورتموند و بازگشت این تیم پرهوادار به روزهای بزرگ خود کرد.
عشق با آن چه کرده است؟
به هر حال یک بنگاه تجاری همیشه یک بنگاه تجاری می ماند. و تلاش می کند خود را مردمی نشان دهد. در سال ۲۰۱۲ شعار عشق حقیقی از دل هواداران به عنوان نشان و علامت دورتموند بیرون کشیده شد. باشگاه سریعا اطمینان پیدا کرد که کلمات در معنی درست خود تفسیر شوند. ساشا فلیش سخنگوی دورتموند عنوان کرد: "این لوگو برای ما وقف شده و ما آنرا عوض نخواهیم کرد."
گذشته از مساله تقدس همچنان شعار (BVB Echte Liebe) به معنای دورتموند عشق حقیقی، بر سر زبان تمامی هواداران دورتموند در سرتاسر کره خاکی است. شعاری که شاید اولین قدم برای بازگشت دورتموند به روزهای طلایی بود. این شعار از دل حقیقت بیرون آمده، امروز بروسیا دورتموند معجزه زرد و مشکی و نبض فوتبال ناب و زیبای آلمان و حتی اروپاست. آنها به لطف بازاریابی و مدیریت فوق العاده شان، از سختی های سالهای نه چندان دورشان فاصله گرفتند و بازگشتی رویایی به روزهای بزرگ داشته اند.
ارسالی کاربر طرفداری، مهدی قاسمی