در زمینه پزشکی تحصیل کرد، مثل یک هنرمند روشنفکر زندگی کرد و هم نام یکی از بزرگ ترین فلاسفه جهان بود، با این حال یکی از بهترین فوتبالیست های تاریخ هم لقب گرفته است!
سوکراتس برازیلیرو سامپایو ده سوزا ویرا ده اولیورا ملقب به سوکراتس در نوزدهم فوریه 1954 در شهر بِلِم ایالت پارای برزیل دیده به جهان گشود. پدرش به خاطر علاقه ای که به "سقراط"، فیلسوف شهیر یونانی داشت، نام سوکراتس را بر او نهاد، غافل از اینکه پسرش بعدها مروج فلسفه فوتبال زیبای تله سانتانا خواهد شد، فلسفه ای که به ژوگوبونیتو مشهور است.
فیلسوف فوتبال جهان، در ابتدای دوران حرفه ای خود برای بوتافوگو به میدان رفت؛ 269 بازی و 101 گل باعث شد تا یکی از غول های فوتبال سرزمین قهوه، او را به خدمت بگیرد.
کورینتیانس، مقصد بعدی او بود، تیمی پرافتخار در برزیل و آمریکای جنوبی؛ او برای باشگاه بزرگ برزیلی 297 بار به میدان رفت و 172 بار هم موفق شد گلزنی کند. گل های او در کورینتیانس، نظر تله سانتیانا، معمار فوتبال زیبای برزیلی را به خود جلب کرد و دکتر سوکراتس از سال 1979 به سلسائو دعوت شد.
نتیجه حضور دکتر در تیم ملی برزیل دو جام جهانی خاطره انگیز 1982 و 1986 بود که در هر دوی آنها سلسائو با ارائه بازی های زیبا و تماشاگرپسند نظر ها را به خود جلب کردند، با اینکه در نتیجه گیری هیچ توفیقی نداشت.
سوکراتس، زیکو، ادموندو و خیلی از ستاره های فوتبال برزیل، ژوگوبونیتو را در دنیای توپ گرد جاودانه کردند ولی در هر دو تورنمنت، دست از پا درازتر به خانه برگشتند تا شاهد قهرمانی های ایتالیا و آرژانتین باشند.
با پایان یافتن جام جهانی 86، سوکراتس هم از بازی های ملی خداحافظی کرد اما پیش از آن در سال 84 کورینتیانس را به مقصد فلورانس ترک کرده بود.
حضور یک دکتر اهل سیاست، که روزی یک پاکت سیگار می کشید و به تمرین کردن هم اعتقادی نداشت، فیورنتینا را به یکی از نوستالژیک ترین باشگاه های دهه 80 میلادی در فوتبال اروپا تبدیل کرده بود.
در روزگاری که مارادونا در ناپولی و پلاتینی در یوونتوس توپ می زدند، سوکراتس لباس ویولا را به تن کرد تا برای هواداران این تیم بدرخشد و به آنها عشق بورزد.
اما سقراط فوتبال در سال 86 دیار داوینچی را ترک کرد و به فلامینگو پیوست. یک سال برای پرندگان مهاجر برزیل بازی کرد و سال بعد را در سانتوس گذراند، اما ریه های مرد اول تیم سانتانا در آن برهه دیگر کشش نفس نفس زدن های یک فوتبالیست را نداشت، بنابراین سانتوس را ترک کرد و به تیمی پیوست که فوتبال را از آن آغاز کرده بود.
سوکراتس کفش های خود را در سال 1989 در حالی که عضو بوتافوگو بود، برای همیشه آویخت، اما خداحافظی بزرگ تر را در چهارم دسامبر 2011 انجام داد، زمانی که دود سیگار دیگر حفره خالی در ریه هایش باقی نگذاشت...
سقراط ابدی شد و رفت تا فلسفه لذت از فوتبال خود را با سانتانای بزرگ به مباحثه بگذارد، اما آنچه از او در ذهن هوادارانش باقی گذاشت، روح سرکش یک اسطوره 192 سانتی متری بود که همه چیز، حتی جام زرین جهانی را فدای آزادی و زیبایی کرده بود!