من یک تاوانم...
گاه آنکس که میخندد و میخنداند میخواهد حواست را از چشمان گریانش پرت کند
تولدم مبارک نیست
زیباترین تولدها آنهایست
که در رویا برای کسی میگیریم که عاشقانه دوستش داریم
ولی حیف که حسرت به دل ماندم ...
که کسی برایم بگوید ...
عزیزم روز تولدت را با آسمانی پر از ستاره های
چشمک زن با دشتی پر از شقایق ها
و با آرزوی موفقیت برای تو
بتو تبریک میگویم...
گل من تولدت مبارک ...<
اما حیف که کسی نیست که حتی در رویاها برایم جشن بگیرد...
بی کسی بد دردی است...
کسی را نداشته باشی که حتی
یک تبریک تولد خشک و خالی برایت بگوید!!!
آه .... چه بگویم!!!
چه بگویم که این دل پر دردم پر از گلایه هاست
یکسال گذشت و من یکسال بزرگتر شدم...
و یکسال به مرگ نزدیکتر...
روزها و ماه هت گذشتند تا به یکسال برسند
و من در هر روزم غصه ای برای خود تجربه کردم
برای هر روزم
سیلی از اشک هایم را روانه ی دریای غربت کردم...