دلها که آرزوی امام رضا کنند
گویا زیارت علی مرتضی کنند
در سینه میتپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی امام رضا کنند
در حسرت طواف تو ای آشیان قدس
مرغان شکسته پر، چه پرها که وا کنند
زان کیمیای گنبد و گلدسته طلا
مسهای قلب خویش، فقیران طلا کنند
یک کاروان شوق به سودای مشهدند
کآن صحن را به شور و نوا کربلا کنند
چاوش اگر به اهل قبور این صلا دهند
خیزند مردگان و قیامت به پا کنند
ما را جواب کرده طبیبان میرویم
آنجا که دردها را به نگاهی دوا کنند
فرض است آن زیارت و باید ادا به وقت
خوبان چرا نماز خدا را قضا کنند؟
بیگانه را چه ذوق غم و لذت حضور
اینها حکایتی که با آشنا کنند
آن چشمههای ذوق غم و صفاگوی خدا را
چشمی هم از کرم به من بیصفا کنند
ای کعبه توشه طلبی با پیادگان
تا چند التماس به باد صبا کنند
سودای اهل بیت برد سود عاقبت
سوداگران، معامله گو با خدا کنند
زان لعل و خط سبز، نباتی و مصحفی
تا اهل دل مصالحه با ماسوا کنند
با شاه عرضه کن سخن عشق شهریار
اما نه زاهدانه که روی و ریا کنند