سلام.فیلم یازدهمی که از ایستوود قصد داریم به حضورتان معرفی کنیم فیلم نامه هایی از ایووجیما می باشد.البته به دلیل اینکه این فیلم بیان یک جنگ از یک طرف قضیه و فیلم« پرچم های پدران ما» بیان همان جنگ از دید طرف مقابل می باشد توضیه می شود هر دو فیلم را با هم ببینید.
در يکي از فيلم هاي معروف تبليغاتي جنگ، که در سال 1945 در امريکا ساخته شد، سربازان ژاپني به صورت توده اي از افراد بي رحم با قيافه هايي مشابه نشان داده مي شدند که به خاطر هدف واحدي مي جنگيدند. نام فيلم «دشمنت را بشناس – ژاپن» و کارگردان آن فرانک کاپرا بود و با پايان جنگ در اقيانوس آرام اين فيلم خيلي زود کنار رفت. در آن زمان عموم امريکايي ها چنين نگرشي نسبت به ژاپني ها داشتند و دلايل آن را بايد پيش از هر چيزي در عدم آشنايي آنها با فرهنگ ژاپن و نياز به ترسيم چهره ي اهريمنانه از دشمن در حين جنگ جست و جو کرد.
اکنون يکي ديگر از کارگردان هاي محبوب امريکا ماجرا را از منظر ديگري روايت مي کند؛ در فيلم «نامه هايي از ايوو جيما»، کلينت ايستوود سرگذشت تعدادي از 21 هزار سرباز ژاپني را که در نبردي تاريخي در برابر 110 هزار سرباز متجاوز امريکايي و به منظور حفظ جزيره اي سوق الجيشي جان خود را از دست دادند، مورد بررسي قرار مي دهد. نکته ي جالب چنين کار عظيمي اين است که نمايش فيلم تنها سه ماه با اکران «پرچم هاي پدران ما»، ديگر فيلم ايستوود که ماجراي ايوو جيما را از منظر امريکايي ها به تصوير مي کشد، فاصله دارد. در حالي که «پرچم هاي پدران ما» به بررسي نماد قهرمان – و هم چنين آرمان و تاثير آن – مي پردازد، «نامه هايي از ايوو جيما» يک فيلم ضد جنگ خوب و جدي است که طبق سنت هاي کلاسيک ساخته شده است. با وجود اينکه «نامه هايي از ايوو جيما» به زبان ژاپني ساخته شده است و بايد آن را با زيرنويس تماشا کرد، باز هم از شيوه سنتي فيلم سازي امريکايي پيروي مي کند. شايد تنها تشابه موجود بين اين فيلم و آثار استادان سينماي ژاپن مانند آکيرا کوروساوا و ياسوجيرو ازو پويايي متفکرانه داستان آن باشد. با وجود اين ايستوود موفق مي شود حسي متقاعد کننده و خود جوش از وظيفه شناسي و افتخار را در بازيگرانش پديد آورد. اين نکته گام بسيار بلندي است براي شرح استقامت ارتش ژاپن در رويدادي است که در وهله اول به عنوان عملياتي انتحاري شناخته مي شود.
کن واتانابه نقش ژنرال تاداميچي کوري باياشي صبور را بازي مي کند که نامه هايي که او براي خانواده اش مي نويسد تا حدودي بدنه اصلي فيلم نامه ي آيريس ياماشيتا را مي سازد. کوري باياشي به منظور دفاع از جزيره در برابر حمله ي آتي نيروهاي امريکايي به افرادش دستور مي دهد تا زمين را حفر کنند و تونل ها و غارهاي طويلي ايجاد کنند. وي دو سال رايزن نظامي کشورش در امريکا بوده است و از او نقل شده است که روزي روزگاري گفته: "امريکا آخرين کشور جهان است که بايد با آن بجنگيم."
اين دوگانگي بين وفاداري به امپراتوري ژاپن و احترام به دشمن گره ي داستاني «نامه هايي از ايوو جيما» را پديد مي آورد. اين نکته به خوبي در گفت و گوهاي متعدد بين ژنرال و بارون نيشي، سوارکار حرفه اي که در مسابقات لس آنجلس در سال 1932 مدال آورده است، پياده مي شود. لذت هاي مربوط به سوارکاري و تيمار اسب اين دو را بيش از پيش کنار يکديگر نگه مي دارد و در همين حين آنها گفت و گو هاي تامل برانگيزي درباره طبيعت و خانواده انجام مي دهند. آنها بازمانده هايي از نسل اشراف زادگان رو به زوالي هستند که به اين جزيره آمده اند تا به وطن خود که چنين فرصت هايي در اختيارشان گذاشته است خدمت کنند.
برخي از شخصيت ها نسبتا امريکايي از کار درآمده اند مانند سايگو (کازوناري نينوميا) که نانوايي ساده است که کاملا ناخواسته زن باردارش را ترک مي کند و به ارتش مي پيوندد. مي توان گفت سايگو به دليل شوخ طبعي و شکايت هاي پرسر و صدايش بابت تونل کندن هاي جانفرسا، ويژگي هاي مشترک بيشتري با آدم سندلر پيدا مي کند تا با هم رزمان اشراف زاده اش. از آنجايي که تعداد نيروهاي آمريکايي به مراتب بيشتر از سربازان ژاپني است، راهکار کوري باياشي براي حفر تونل به منظور مقابله با دشمن ايده ي بسيار هوشمندانه اي است اما تعداد سربازان امريکايي آن قدر زياد هست که هيچ شانسي براي پيروزي ارتش ژاپن باقي نمي گذارد. بيشتر ماجراهاي فيلم در همين تونل ها مي گذرد و در طي آنها شاهد تلاش سربازان ژاپني هستيم که قصد دارند با حس وفاداري متعهدانه اشان و اين فکر که به حتم در جنگ آتي کشته خواهند شد، کنار بيايند. سران کشور به فرماندهان ارتش دستور داده اند که به هر قيمتي شده است از سقوط اين جزيره جلوگيري کنند. در مقايسه با «پرچم هاي پدران ما»، در «نامه هايي از ايوو جيما» چندان خبري از صحنه هاي پرشکوه نبرد نيست اما يکي از نماهاي فيلم دامنه ي وسيع جنگ را به خوبي نمايان مي سازد. پس از حملات هوايي چند روزه ي امريکايي ها، سايگو مجبور مي شود براي خالي کردن سطل توالت صحرايي از تونل بيرون بيايد و زماني که منظره هزاران ناو جنگي امريکايي را مي بيند که در حال نزديک شدن به ساحل هستند به اصطلاح خودش را خراب مي کند. «نامه هايي از ايوو جيما» طنين انداز آثار شاخص ضد جنگ است چون با قرار دادن آينه اي مقابل صورتمان عظمت مرگ در راه آرماني والا را زير سوال مي برد. شکي نيست که مردان ژاپني که در طي دفاع از اين جزيره کشته مي شوند از نقطه نظر هم وطنان خودشان مرگ هاي باعزتي داشته اند. با اين حال زماني که سعي مي کنيم نمونه هايي از ويژگي هاي خود را در رفتار دشمن پيدا کنيم، ايده ي اين نوع وفاداري بيش از پيش بيگانه به نظر مي رسد. براي مثال زماني که هنگ در حفظ موقعيت اش ناکام مي ماند، کوري باياشي فرمان عقب نشيني مي دهد. با وجود اين، افسر مستقيم هنگ معتقد است که آنها در انجام ماموريت خود شکست خورده اند و مجبورند طبق سنت خودکشي کنند. از نظر سايگو و تماشاگران انتخاب کاملا واضح است.
اگر بگوييم که «پرچم هاي پدران ما» افسانه ي قهرمانان جنگ را شالوده شکني مي کند، پس «نامه هايي از ايوو جيما» تنها درک ما را نسبت به آنچه به واسطه جنگ در يک کشور به مخاطره مي افتد، عميق تر مي سازد. تمامي آن سربازان ژاپني، حتي آنهايي که معتقد بودند جنگ کار پسنديده اي نيست، دليرانه در راه وطني جنگيدند که مطمئن بود سربازانش در اين نبرد کشته خواهند شد. ژاپني ها، بيشتر از آنکه توده اي از افراد بي رحم باشند، انسان هايي هستند بسيار شبيه به ما؛ شايد فرهنگشان متفاوت باشد اما انسانيت آنها خيلي آشنا به نظر مي رسد.
(يادداشت اريک ملين بر نامه هايي از ايوجيما) - ترجمه جواد رهبر.
جوايز :
اين فيلم محصول سال 2006 آمريکا است و تاکنون جوايزي چون اسکار بهترين طراحي و تدوين صدار در سال 2007 و جايزه بهترين فيلم از انجمن منتقدان فيلم لس آنجلس در سال 2006 را دريافت کرده و کانديداي گلدن گلاب بهترين کارگرداني در سال 2007 و بهترين کارگرداني اسکار نيز بوده است.