بازگشت به میانگین
اثر شک برانگیز پزشکان، مشاوران و روانپزشکان
درد کمر او گاهی بهتر بود و گاهی بدتر می شد. بعضی روزها احساس می کرد می تواند کوه را جابجا کند و بعضی روزها هم به سختی می توانست از جایش تکان بخورد. وقتی این اتفاق می افتاد (که البته به ندرت این طور می شد)، همسرش او را به مرکز فیزیوتراپی می رساند. روز بعد، احساس راحتی بیشتری در حرکاتش داشت و آن فیزیوتراپ را به همه توصیه می کرد.
یک مرد دیگر مشاور سرمایه گذاری یک بانک بزرگ، برای خودش نوعی رقص باران ابداع کرد و هر وقت اوضاع بازار بورس بسیار بد می شد، در دستشویی به شیوه خودش می رقصید. این کار خیلی عجیب به نظر می رسد، اما او با اشتیاق این کار را می کرد و همیشه اوضاع پس از آن بهتر می شد.
آن چه این دو مرد را به هم پیوند می دهد یک خطاست: توهم بازگشت به میانگین
نادیده گرفتن بازگشت به میانگین می تواند آثار مخربی داشته باشد، مثل معلمان یا مدیرانی که فکر می کنند چماق کارآمدتر از هویج است. برای مثال، پس از یک آزمون، دانشجویانی را که بالاترین نمرات را دارند، تشویق می کنند و دانش آموزانی که نمرات شان از سایرین پایین تر است توبیخ. در آزمون بعدی، احتمالا دانشجویان دیگری کاملا از سر تصادف بالاترین و پایین ترین نمرات را مال خود می کنند. به همین خاطر، معلم گمان می کند این توبیخ نتیجه می دهد و تشویق باعث سستی می شود؛خطایی که دائم تکرار می شود.
در نتیجه، وقتی داستان هایی مثل این را می شنوی که "مریض بودم، به پزشک مراجعه کردم و چند روز بعد بهتر شدم" یا "شرکت ما سال بدی داشت، بعد یک مشاور استخدام کردیم و حالا اوضاع به حالت عادی برگشته است"، به دنبال دوست قدیمی ما، بازگشت به میانگین باش.