امروز این دومین پستم در مورد جبار باغچه بان هست. چونک کار بزرگی کرده ، لازم دونستم که رطلاعاتی در زندگیش ایشون در خدمتون بزارم.
جبار عسگرزاده، معروف به باغچه بان، در سال 1264 خورشیدی در شهر ایروان به دنیا آمد. پدرش عسگر بنا و اهل تبریز و صنعت کار بود و به همین خاطر به ایروان رفته بود و تولد پسرش میرزا جبار در همان سالها اتفاق افتاد.
(ایروان جزو سرزمینهای تاریخی آذربایجان است اما تحت فشار روس ها توسط حکومت جمهوری اول آذربایجان به رهبری محمد امین رسول زاده به منظور تشکیل یک دولت فدرال به ارمنی هایی که از مراغه و مناطق مختلف ترکیه به ایروان مهاجرت کرده بودند، واگذار شد اما ارمنی ها پش از تشکیل دولت ارمنستان این معاهده را نقض کرده و ترکان مسلمان آذربایجانی را تحت فشار و ارعاب از ایروان و نواحی اطراف رانده و یا قتل عام نمودند).
باغچه بان در پانزده سالگی به ناچار آموزش را رها کرد و از خبرنگاران روزنامه های قفقاز و از فکاهی نویسان روزنامه ملانصرالدین و مجله فکاهی لک لک شد.
با شدت گرفتن ارعاب ها ، تهدیدها ، قتل عام ها و غارت مسلمانان قفقاز و ایروان توسط روسها و ارمنی ها مهاجر ، باغچه بان به ناچار به همراه همسرش صفیه میر بابائی در سال 1298 شمسی از راه جلفا وارد شهر مرند شد.
گرچه او در همراهی پدر به شغل معماری مشغول بود اما در کسوت خبرنگار در روزنامه قفقاز کار میکرد و همچنین از فکاهينویسان و شاعران روزنامه فکاهی ملانصرالدین بود. پس از مدتی به عنوان مدیر مجله فکاهی لک لک در ایروان منصوب شد. اما روزگار چندان آسان بر وی نگذشت. در گیر و دارهای جنگ او به ترکیه رفت. آنجا تحویلدار شهرداری شهر ایگدیر شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گردید. پس از شکست دولت عثمانی و در جریان قحطی و بیماری و جنگهای محلی، در سال ۱۲۹۸ تصمیم به بازگشت به وطن گرفت. در طول مسیر بازگشت، پس از گریز از چنگال چند بیماری مهلک و پس از قطع انگشتان پایش برای رهایی از مرگ حتمی، به مرند رسید و در مدرسه دولتی احمدیه در مرند در سمت آموزگاری مشغول به کار شد و این آغاز رسمی فعالیت وی به عنوان یک ترویجگر در حوزه آموزش بود. به واسطه روش ابتکاری او در تدریس، در سال ۱۲۹۹ ریاست فرهنگ تبریز، او را به ادامه کار در شهر تبریز دعوت کرد.
جبار عسگرزاده، به آموزش به روشهای نوین و به کسانی که از تحصیل محروم بودند، علاقه نشان میداد. او اولین کودکستان ایرانی در تبریز با نام باغچه اطفال را تاسیس کرد و از همان زمان نام فامیل خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغییر داد. فلسفه او برای این نامگذاری آن بود که همانگونه که معلمین دبستانها و دبیرستانها، آموزگار و دبیر نامیده میشوند، مربیان کودکستانها هم باغچهبان نامیده شوند.
وجود سه کودک کر و لال در بين دانش آموزان اولين کلاس درس باغچه بان، او را به فکر ايجاد مدرسه مخصوصی برای کودکان کرولال انداخت. به دنبال اين فکر در سال ۱۳۰۵ خورشيدی در باغچه اطفال، کلاسی برای تعليم و تربيت کرولال ها تاسيس نمود و سه کودک را به مدت يک سال تدريس کرد. دکتر محسنی رئيس فرهنگ، اعانه باغچه اطفال را قطع کرد و باغچه بان در سال ۱۳۰۶ خورشيدی باغچه اطفال را بدون دريافت اعانه اداره کرد.
ناشنوایان تنها کسانی نبودند که باغچه بان به آموزش آنها اهمیت میداد. او مردی روشنفکر بود و اهمیت زیادی برای آموزش بانوان قایل بود. او در دوران جوانی، با وجود مخالفهای زیاد اطرافیانش، به دختران در منازل درس میداد. وی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی اولین مدرسه مختلط را در تبریز دایر کرد، در شرایطی که مردم کمتر حاضر بودند حتی پسران خود را به مدرسه بفرستند، چه برسد به آن که دختر و پسر در کنار هم تحصیل کنند!
در همان سال او گروهی از روشنفکران را برای ايجاد مکتبی به نام مکتب نسوان دعوت کرد که اين مکتب راهگشای تعليم و تربيت دختران همپای مردان بود و به تشکيل جمعيتی در اين زمينه پرداخت. البته اين هدف باغچه بان در تبريز عملی نشد و علیرغم تلاش او، مکتب نسوان در تبريز پا نگرفت.
او از سال ۱۳۰۷ خورشیدی علیرغم دشواریهای وسیع چاپ و کلیشه، چاپ کتابهای ویژه کودکان را با نقاشیهایی که خود میکشید آغاز کرد. یکی از کتابهای وی با عنوان «بابا برفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده و شورای جهانی کتاب کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
باغچه بان در طول عمر خود، بیش از بیست کتاب تالیف کرد که عمده آنها برای کودکان یا در زمینه آموزش آنها بود.
وی در سال ۱۳۱۲ خورشيدی به تهران آمد و دبستان کرولالها را در تهران تاسيس کرد. در همان سال دستگاهی اختراع کرد که کرولالها از طريق دندان وحس استخوانی قادر به شنيدن میشدند! اين دستگاه پس از تکميل به نام «تلفن گنگ» در اداره ثبت اختراعات به ثبت رسيد.
او که در فکر گسترش فرهنگ عمومی در زمینه آموزش ناشنوایان بود، در سال ۱۳۲۲ خورشيدی جمعيتی به نام «جمعيت حمايت از کودکان کرولال» را تاسيس نمود و در سال ۱۳۲۳ مجله «زبان» را برای ناشنوایان منتشر کرد.
ميرزا جبار عسکرزاده باغچه بان در روز چهارم آذر ماه سال ۱۳۴۵ خورشيدی در گذشت؛ اما فعالیتهای وی بر زندگی میلیونها نفر تاثیر مثبتی گذاشت... یادش گرامی!