قسمت اول : https://www.tarafdari.com/node/975148
2) فقط پیروزی را بپذیر
هیچوقت در زندگی به امید تساوی بازی نکردم، فرگوسن با افتخار خودستایی میکند! و 49 جام و 13 عنوان لیگ برتری و 2 جام اروپایی او آن را ثابت می کند! او از شور و اشتیاق و علاقه اش الهام میگیرد، و میتواند بازیکنان را متقاعد کند که میتواند از محدودیت های خود عبور کنند و دست به کار های خارق العاده بزنند.
فرگوسن به سیاست نیز علاقه مند بود، به گفته یکی از دوستان و همکار وی کمبل: اگر سیاست مداران بتوانند یک درس از ورزش و کسی با سوابق درخشان فرگی! بیاموزند این است که اگر فقط پیروزی مطرح باشد، باید تمام تلاش خود را برای برد بکنید، شاید به نظر واضح بیاید ولی تلفیق شیوه نگرش و دورنمای بزرگ با دقت میکروسکوپی به جزئیات برای همچین قدمی نیاز است.
3) هیچ کس بر تیم ارجح نیست!
همانطور که فرگوسن تصمیمات نقل و انتقالات بی نقصی می گرفت، سهم بزرگی از موفقیت وی توانایی او در شناسایی استعداد و رشد و پرورش آن بود. او بود که جوانانی مانند کریستیانو رونالدو 17 ساله را به بازیکن خارق العاده تبدیل کرد و برای وصله های ناجوری مانند اریک کانتونا خانه ای در تیم فراهم ساخت.
اگر در سازمان شما هم افراد مغرور و شخصیت های قوی وجود دارد لازم است بدانید، هنر فرگوسن این بود که به تمامی اعضا فهمانده بود که از اینکه جزئی از یک جرانو و یک تیم هستند لذت ببرند، لذت بردن یک تیم، فارغ از اینکه تو چقدر در آن تیم موثر و “ستاره” ای. یک تیم همیشه بزرگتر است. و همیشه باید توان کنترل کردن بزرگان تیم را داشته باشی، دیوید بکهام، رود ون نیستر روی، روی کین و بسیار ستاره های دیگر بودند که هزینه عدم توجه خود را به نوعی پرداخت کردند…
خیلی از مدیران باید توجه خود را بر روی تیم های خود معطوف کنند و با افرادی که در نهایت سایه نامقارن و ناجوری بر روی روحیه کار تیمی و فرهنگ سازمانی انداخته اند با جدیت بیشتری برخورد کنند.
.....ادامه دارد