ماجرای رمان عقاید یک دلقک
این کتاب روایت دلقکی به نام “هانس شینر” است. شینر در حین یک اجرا زمین می خورد و همین باعث صدمه دیدن زانویش می شود. او که از دلقکی مشهور و معروف به دلقکی ساده نزول پیدا کرده و عملا در شغلش دچار شکست شده به روایت داستانش می پردازد و به صورت پراکنده از زندگیش می گوید. از دوران کودکیش از خانواده اش از همسرش ماری و…
دانلود کتاب صوتی عقاید یک دلقک
او داستانش رو به شکل اول شخص در ذهنش مرور می کند که چگونه با همسرش آشنا شده، چه رفتاری در برخورد با نازی ها داشته، چگونه به یک دلقک تبدیل شده و بعد از شکستش چگونه با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کند، به طوری که هیچ پولی در بساط ندارد که حتی سیگاری بخرد و…
کسی که آواز بخواند هنوز زنده است ؛ و کسی که گرسنه شود و از خوردن غذا لذت ببرد. هنوز از دست نرفته است.
زیباترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
من به ماری فکر می کردم. به صدایش. به گونه هایش. به دستها و موهایش. به حرکاتش و به تمام کارهایی که باهم کرده بودیم.
غرش توپهای دشمن
وقتی که ما غرش توپهای دشمن را می شنیدیم. توی پناهگاه سعی می کردند به ما تناسب ریاضی یاد بدهند.
زیباترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
وقتی فکر می کنم ماری آن کاری را که باید تنها با من می کرد با تسوپفنر می کند مالیخولیایم به حد غیرقابل تحملی شدت می گیرد.
زیباترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
من جدا نمی دانستم که آدم باید قبل از اینکه عقد مذهبی بکند. ازدواجش را رسمی و دولتی ثبت کند.
حتی یک دلقک هم یک دلقک دیگر را نمی فهمد
من گمان می کنم در تمام دنیا کسی پیدا نشود که بتواند یک دلقک را بفهمد حتی یک دلقک هم یک دلقک دیگر را نمی فهمد.
اتحادیه کاتولیک ها
نماینده حاضر اتحادیه کاتولیک ها را متهم به تشویق زناکاری و خیانت در زناشویی خواهم کرد.
زیباترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
بهترین محافظ انسان. توانایی های شغلی و حرفه ای او با توجه به ساختمان بدنش می باشد.
زیباترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
خواب چیزی مثل اوقات فراغت است. یک وجه اشتراک بزرگ مابین انسان و حیوانات
اما بهترین شکل اوقات فراغت آن است که انسان با آگاهی کامل آن را تجربه کند.
هنرمند و زن
هنرمند و زن مناسب ترین وسیله برای استثمار هستند و مدیران هم نقش دلال محبت زنان فاحشه را بازی می کنن.
جملات کتاب عقاید یک دلقک
انسان های تشنه ای وجود دارند که کنیاک تقلبی را به رنج تشنگی و عطش ترجیح می دهند.
بادکنک خریدن
مادر معتقد بود که بادکنک خریدن مساوی پول دور ریختن است
درست است بادکنک خریدن اسراف است.
ولی برای به باد دادن میلیون ها مارک کثسف شما این خواسته های کوچک ما کفاف نمی دادند.
جملات کتاب عقاید یک دلقک
حتی پاپ هم با تمام دانش. آگاهی و کهولتش چیزهایی از یک دلقک را در وجودش دارد.
جملات کتاب عقاید یک دلقک
انسان بایستی بعضی کارهای حتی به ظاهر احمقانه را فورا و بدون تفکر و تعمق انجام دهد.
جملات کتاب عقاید یک دلقک
وقتی باد در موهای تو می وزد. می دانم تو مال منی.
جملات کتاب عقاید یک دلقک
وقتی آدم وعظ های شما را گوش می دهد خیال می کند قلبی به بزرگی و پهنای بادبان دکل جلوی کشتی دارید
اما شما فقط می توانید در سالن انتظار هتل ها پرسه بزنید و به فریب دادن مردم بپردازید و گمراهشان کنید
در حالی که من جان می کنم و عرق می ریزم تا لقمه نانی در بیاورم
شما با همسر من به مشورت و گفتگو می پردازید و سعی می کنید بدون گوش دادن به حرف دل من
او را از راه به در کنید. به این می گویند تزویر و ریا و حرکت نا صادقانه .
تکرار لحظات
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت. باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد.
معروفترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمی کنم. این قدرت را دارم که به چیزی که نمی توانم درک کنم احترام بگذارم.
معروفترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
امروزه شکل های عجیب و غریب و ناشناخته ای از فحشا وجود دارد که در قیاس با آن.
فحشای واقعی. حرفه ای شرافتمندانه و درست به حساب می آید
چون در فاحشه خانه حداقل در مقابل پول چیزی هم عرضه می گردد.
معروفترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
از این که می شنوم هنوز چیزی به نام وظیفه زناشویی وجود دارد
و قانون و کلیسا زن را طبق قرارداد موظف به اطاعت از آن می کند دلواپس می شوم
و ترس وجودم را فرا می گیرد
محبت و صمیمیت را نمی توان با زور در مردم به وجود آورد.
عصر ما
به اعتقاد من. عصر ما تنها شایسته یک لقب و نام است:
عصر فحشا . مردم ما به تدریج خود را به فرهنگ فاحشه ها عادت می دهند.
معروفترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
وقتی آدم های پولدار چیزی به کسی هدیه می کنند. همیشه یک جایش می لنگد.
معروفترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
آدم های پولدار خیلی بیشتر از آدم های فقیر هدیه ( خیرات ) می گیرند.
معروفترین جملات کتاب عقاید یک دلقک
یک وسیله درمان موقتی وجود دارد. آن الکل است. و یک وسیله درمان قطعی و همیشگی می تواند وجود داشته باشد
و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است
دلقکی که به می خوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می کند.
متنهای زیبای کتاب عقاید یک دلقک
گفتم: اما از علوم دینی همین قدر سرم می شود که شما کاتولیک ها در برابر فردی بی اعتقاد مثل من
همان قدر سر سخت هستید که جهودها در برابر مسیحی ها و مسیحی ها در مقابل کسانی که کافر هستند.
من مدام از شما فقط کلماتی چون قانوت و الهیات می شنوم
و تمام اینها را هم شما در واقع به خاطر یک تکه کاغذ احمقانه
که باید از طرف مقامات دولتی صادر شود مطرح می کنید.
زندگی ادامه پیدا می کند
برای اولین بار حس کردم که اشیاء کسی که می رود یا می میرد چقدر وحشتناک اند
مادر واقعا سعی کرد غذا بخورد. مطمئنا معنی اش این بود: زندگی ادامه پیدا می کند
یا چیزی شبیه به آن ؛ ولی من خوب می دانستم که درست نیست
زنده گی ادامه پیدا نمی کند. بلکه مرگ ادامه پیدا می کند.
هنر شناس
یک هنر شناس را باید با یک اثر هنری به قتل رساند
که پس از مرگ هم از جنایت بزرگی که نسبت به آن اثر هنری شده است. رنج ببرد .
متنهای زیبای کتاب عقاید یک دلقک
یک هنرمند مثل زنی است که کاری جز عشق ورزیدن نمی داند و گول هر نره خر کوچه گرد را می خورد
زنها و هنرمندان بیشتر از هر موجود دیگری به کار استثمار می خورند .
متنهای زیبای کتاب عقاید یک دلقک
یک هنرمند مرگ را همیشه با خود به یدک می کشد
درست مانند کشیشی که همیشه کتاب مقدس را با خود حمل می کند.
*****
وقتی می خواهم به تنهایی برای خودم چیزی در آشپزخانه سرهم کنم. احساس از دست رفتگی می کنم
دستهایم از فرط تنهایی ندانم کار می شوند و احتیاج به باز کردن در قوطی کنسرو و یا شکستن تخم مرغ در تابه
مرا به مالیخولیای عمیقی می کشد. من نمی توانم عزب باشم .
*****
حالت غنایی وجود بچه ها را خوب می توانم مجسم کنم: در زندگی یک بچه چیزهای بی اهمیت اهمیت دارد
همه چیز غریب است. همه چیز بی نظم است. همیشه همه چیز غم انگیز است
یک بچه معنی استراحت را نمی داند
از موقعی که اصول و حفظ اصول را قبول می کند. آن را می فهمد .
*****
کلمه زیبایی وجود دارد: هیچ. به هیچ بیندیش. نه به کانتسلر و کاتولون
به دلقکی بیندیش که در وان حمام می گرید. که قهوه روی سرپایی اش می چکد .
*****
حرفی نزد. ولی سرش را پایین آورد و من در صورتش دیدم که به زور جلوی گریه اش را گرفت
چرا ؟ بهتر بود که گریه می کرد. به شدت و طولانی. آن وقت می توانستم بلند شوم او را توی بازوانم بگیرم و ببوسم
ولی او را نبوسیدم. میل بوسیدن او را نداشتم و نمی خواستم به عنوان وظیفه یا عادت او را ببوسم .
*****
من گمان می کنم در تمام دنیا کسی پیدا نشود که بتواند یک دلقک را بفهمد
حتی یک دلقک هم دلقک دیگر را نمی فهمد. در این مورد همیشه حسادت یا چشم و هم چشمی مانع می شود
ماری به مرحله ای رسیده بود که می خواست که کم کم می خواست مرا بفهمد
ولی تمام و کمال هیچ وقت نتوانست مرا بفهمد .
عقاید یک دلقک نوشته هاینریش تئودور بل
یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند یا اینکه با آن ها تظاهر به انجام کاری کند
در حالی که وقتی به دست های یک مرد فکر میکنم. همچون کنده ی درخت بی حرکت و خشک به نظرم می رسند
دست های مردان فقط به درد دست دادن. کتک زدن
طبیعتا تیراندازی و چکاندن ماشه ی تفنگ و امضاء میخورند
اما به دستان زنان در مقایسه با دست های مردان به گونه ای دیگر نگاه کرد:
چه موقعی که کره روی نان می مالند و چه موفعی که موها را از پیشلنی کنار میزنند
عقاید یک دلقک نوشته هاینریش تئودور بل
مدت هاست که دیگر با کسی درباره ی پول و هنر حرف نمی زنم.
هر وقت که این دو با هم برخورد می کنند. یک جای کار لنگ است
هنر را یا گران می خرند یا ارزان
در یک سیرک سیار انگلیسی دلقکی را دیدم که کارش بیست برابر و هنرش ده برابر من ارزش داشت و روزانه کمتر از ده مارک می گرفت
اسمش جیمز الیس بود و نزدیک پنجاه سال داشت
و وقتی او را به شام دعوت کردم غذا عبارت بود از املت گوشت خوک. سالاد و شیرینی سیب حالش به هم خورد.
او در عرض ده سال گذشته این مقدار غذا را در یک وعده نخورده بود
از وقتی جیمز را دیده ام دیگر درباره ی پول و هنر با کسی حرف نمی زنم.
زیباترین جملات کتاب عقاید یک دلقک نوشته هاینریش تئودور بل
دست هایش زیر بغلم گرم شده بود و به همان نسبت که دست هایش گرم می شد
من خواب آلوده تر می شدم. به زودی دست های او بودند که مرا گرم می کردند
و وقتی از من پرسید: که آیا او را دوست می دارم و زیبا می دانمش. گفتم: واضح است
ولی او عقیده داشت که چیزهای واضح را هم با میل می شنود
و من زیر لب خواب آلود گفتم. بله. بله. او را زیبا می دانم و عاشق او هستم
کسی مرده ؟
گفتم: کار خیلی فوری دارم
گفت: کسی مرده ؟
گفتم: نه. ولی چیزی شبیه به آن .
گفت: تصادف شدید اتومبیل ؟
گفتم : نه. یک تصادف داخلی.
با صدایی کمی آرام تر گفت: آخ. خونریزی داخلی.
گفتم: نه. روحی. یک مسئله ی روحی است.
گویا این کلمه برایش نامفهوم بود. مدتی به طرزی سرد سکوت کرد.
گفتم: خدای من. آخر انسان از جسم و روح تشکیل شده است.
عقاید یک دلقک
هر روز صبح در هر ایستگاه بزرگ راه آهن هزاران نفر داخل شهر می شوند تا به سر کارهای خود بروند
و یا در همین حال هزاران نفر دیگر از شهر خارج می شوند تا به سر کارشان برسند
راستی چرا این دو گروه از مردم محل های کارشان را با یکدگیر عوض نمی کنند ؟
صف های طویل اتومبیل ها و راه بندان های ناشی از آن در ساعت های پر رفت و آمد از روز خود معضلی بزرگ است.
اگر این دو دسته از مردم محل کار یا سکونتشان را با یکدیگر عوض کنند
می توان از تمام مسائلی چون آلودگی هوا. درگیری روانی و فعالیت های پلیس های راهنمایی بر سر چهار راه ها اجتناب کرد
آنگاه خیابان ها آن قدر خلوت و ساکت خواهند شد که می توان بر سر تقاطع ها نشست و منچ بازی کرد.
اتولیک ها به جزئیات کوچک ترین توجهی ندارند
تصور اینکه تسوپفنر ماری را در موقع لباس پوشیدن. یا بستن در خمیر دندان می تواند و مجاز است تماشا کند. مرا رنجور می کرد
پایم درد می کرد و برایم تردید پیدا شده بود که شانس کار در سطح سی تا پنجاه مارک را داشته باشم
همچنین این تصور که تسوپفنر به تماشای ماری در موقع بستن در خمیردندان ممکن است اهمیتی ندهد
مرا رنج می داد: تجربه ام به من ثابت کرده است که کاتولیک ها به جزئیات کوچک ترین توجهی ندارند.
متنهای زیبایی از کتاب عقاید یک دلقک
آیا جدا ماری می خواست که تسوپفنر را در مراسم رسمی و جشن ها همراهی کند
و با دستانش لک لباس رسمی تسوپفنر را بشوید ؟ مطمئنا این مسئله ای است که به نظر و عقیده هر آدمی مربوط می شود
ماری اما این کار شایسته تو نیست
بهتر است که به یک دلقک بی اعتقاد اعتماد کنی که تو را صبح های زود از خواب بیدار می کرد تا به موقع به مراسم دعا در کلیسا برسی.
اعتراف کلیسا برای کشیش
با بی صبری و حالتی شدیدا عصبی پشت میله های جایگاه اعتراف کلیسا برای کشیش درباره عشق.
ازدواج. مسئولیت و دوست داشتن صحبت می کند
سر انجام کشیش که شکی در اعتقاد و ایمان وی ندارد می پرسد: دخترم شما چه کمبودی دارید.
چه مسئله ای شما را آزار می دهد ؟ اما تو توانایی پاسخ دادن به این سؤال را نداری
نه تنها از گفتن بلکه حتی از فکر کردن به آنچه من می دانم ناتوان هستی. کمبود تو یک دلقک است.
زنده ها مرده و مرده ها زندگی می کنند
ماری هنوز برای من نمرده است. به همان قیاس که مادرم در واقع برای من مرده است.
من بر خلاف مسیحیان و کاتولیک ها معتقدم که زنده ها مرده و مرده ها زندگی می کنند.
یک خانم
او مثل همیشه بوی هیچ می داد
یکی ار اصول او عبارت از این است که: یک خانم هیچ بویی نباید در فضا پخش کند
شاید به همین دلیل است که پدرم معشوقه ای به این زیبایی دارد
که هیچ بویی پخش نمی کند ولی این طور به نظر می رسد که بوی خوشی می دهد .
نقد و بررسی کتاب عقاید یک دلقک
شینر در این کتاب مثل شخصی است که در یک جزیره زندگی می کند و خودش را از مردم اطرافش جدا کرده و تنها پل او به دنیای اطرافش همسرش ماری است. شینر شدیدا عاشق همسرش است ولی به علت اختلافاتی که قسمت عمده ی آن به مذهب ربط داده می شود، یک روز ماری او را ناگهانی ترک می کند که باعث می شود شینر احساس خلا و پوچی شدیدی بکند.
شینر گرچه شغل دلقکی دارد ولی بسیار غمگین و درون گراست و شخصیتی جالبی دارد. او به دور از دورویی و نیرنگ است و داستان را در یک فضای به شدت تنها روایت می کند به طوری که در کتاب فقط یک بار با یک شخص (پدرش) به شکل حضوری به صحبت کردن می پردازد و چند باری با تلفن با اشخاص دیگر و بقیه ی کتاب را فقط با مخاطب می گذراند.
اما کتاب عقاید یک دلقک را چگونه باید دید؟ به نظرم شینر در این کتاب از هر طرف به مسائل مهم دنیا حمله کرده است. از خانواده اش که سمبل طبقه ی سرمایه دار است، از تحولات کودکی که با حزب نازی ها و مسئله ی ناسیونالیست ها برخورد می کند و برخوردش با کمونیست ها و حتی از آدم های دوروی جامعه که نان را به نرخ روز می خورند.
ولی مسئله اصلی رمان عقاید یک دلقک نقد کردن جامعه ی کاتولیک است، به طوری که این مسئله باعث جدایی او و همسرش شد و در جای جای کتاب جامعه ی کاتولیک و قوانینش را به چالش می کشد.
رمان عقاید یک دلقک در مورد شخصیتی صحبت می کند که جامعه ش را پذیرا نیست. شخصیتی بسیار عجیب که از هر طرف فقط به موضوعات مختلف حمله می کند.
به نظر من عقاید یک دلقک هر چند مفاهیم جالبی دارد و موضوعاتی زیادی را بررسی می کند، ولی صورت اصلی داستان به علت انشعابات زیادش کمی مخاطب را از کتاب زده می کند.
منابع:kafebook.ir / gap8.ir
www.khatoononline.ir