مهدی م ج. زاده....۳۸ ساله..از بوشهر
روزی که توانستم به خود بقبولانم که نیازی به خوشبخت بودن ندارم،خوشبختی به تدریج در وجودم جایگزین شد.اری،،از ان روز یقین کردم که برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز ندارم..
پس از انکه ضربه ای به خودپرستی فرود اوردم،از دل خویش چنان چشمه ای از شادی جاری ساختم که گویی میتوانم دیگران را هم از ان سیراب سازم.دریافتم که بهترین اموختن ها،،سرمشق دادن است،پس خوشبختی خود را همچون وظیفه ای ارمانی برعهده گرفتم...
در ارزوی خوش اهنگی های تازه ای هستم،هنری با کلمات که ظریف تر،،صریح تر و بدون بلاغت باشد و درصدد اثبات چیزی برنیاید..چه کسی روح مرا از زنجیرهای سنگین و مهیب منطق رها خواهد ساخت؟؟صمیمانه ترین هیجانم،به محض اینکه به بیانش میپردازم،راه خطا میرود...
برای دور کردن قانون جدید باید بدون قانون بود.ای رهایی! ای ازادی! میل من تا هرجا که گسترده شود،انجا خواهم رفت....
لذت تغذیه حشرات از تن خویش،،زندگی برای ما
((وحشی بود و دارای طعمی ناگهانی))
و من دوست دارم که خوشبختی در اینجا باشد
همچون گلی بر روی سنگ قبری......
آخرین حضور 2 هفته یک روز قبل
عضویت از 11 سال 2 ماه قبل