ای آن که غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتیست، کی پذیرد همواری
مُستی مکن، که ننگرد او مُستی
زاری مکن، که نشنود او زاری
.
.
.
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خندیدند
مرا هرگز نفهمیدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در این دنیای عاشق کش
به جرم تن گرفتارم
آخرین حضور ۱ ساعت 28 دقیقه قبل
عضویت از 8 سال 4 ماه قبل