تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم ، نفسی یار کبابم
چو در این دوره خرابم چه کنم دور زمان را
ز همه خلق رمیدم ، ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه پدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم ، سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم ، چه کنم تیر و کمان را
چو من اندر تک جویم ، چه روم آب چه جویم
چو توان گفت چه گویم ، صفت این جوی زمان را
چو نهادم سر هستی ، چه کشم بار کهی را
چو مرا گرگ شبان شد ، چه کنم ناز شبان را
چو خوشی عشق چه مستی ، چو قدح بر کف دستی
خنک آنجا که نشستی ، خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ، ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی ، چه کند نام و نشان را
جهت گوهر قایق ، به تک بحر حقایق
چو به سر باید رفتن ، چه کنم پای دوان را
به سلاح احدی تو ، ره ما را بزدی تو
همه رختم ستدی تو ، چه دهم باج ستان را
ز شعاع مه تابان ، ز خم طره پیچان
دل من شد سبک ای جان ، بده آن رطل گران را
منگر رنج و بلا را ، بنگر عشق و ولا را
منگر جور و جفا ، را بنگر صد نگران را
غم را لطف لقب کن ، ز غم و درد طرب کن
هم از این خوب طلب کن ، فرج و امن و امان را
بطلب امن و امان را ، بگزین گوشه گران را
بشنو راه دهان را ، مگشا راه دهان را
غزلیات مولانا شماره ۱۶۲ ❤️
آهنگ ضبط شده این شعر توسط علیرضا قربانی را هم در اول مطلب قرار دادم و میتوانید از آن بهرهمند شوید ❤️