Mehrad Hidden, Nava, Farbod Mehr - Hamoomi
چشم تو چلچراغو خاموش کرد
پادشاه تاجشو فراموش کرد
گرگومیش نگاه تو
طوفان لب بوسهخواه تو
بودنت برا من یه قماره
تا جهان ببازه کامل
کاش میشد تا فراموش کرد
آتیش تنتو خاموش کرد
کاش میشد کامل پاکش کرد
هرچی از تو موندو خاکش کرد
تا که روحت یه دشت بکره
واسه تنت سکرت
چشمات دریا آبی
روحت فرداست لب
خواب رفت تا تو به رویا بسازی
این کاخ این تاج این تو که بسازیش
یه حمومی سیت بسازم چهل ستون چهل پنجره
جانم چهل ستون چهل پنجره
کج کلاخان توش نشینه با یراق و سلسله
جانم با یراق و سلسله
ای حمومی، ای حمومی راه حموم از کجاست
جانم راه حموم از کجاست
کیسه مخمل سیت بدوزم سنگ پاشویش طلا
جانم سنگ پاشویش طلا
دل میگه برو برو، نه پس بیا بیا بیا
برو برو که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
برو برو که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
ظاهر آروم، درون آتش سوزان
مثل بادی، گاه نسیم گاهی طوفان
آفرین بر عاشقی که برگزیدت
چشم سر نه، چشم دل تو رو دیدت
برو برو که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
برو برو که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
برو برو که خوب شناختمت
خوب شد که دل نباختمت
یه حمومی من بسازم چهل ستون چهل پنجره
جانم چهل ستون چهل پنجره