انقلابهای سالهای اخیر چرا نهایتاً شكل دیگری به خود میگیرند؟ در اینجا آصف بیات تلاش دارد این انقلابها را هم از نظر تاریخی و هم از نظر تطبیقی، در مقایسه با انقلابهای اواخر دههی 1970 نظیر انقلاب ایران و انقلاب نیكاراگوئه بررسی کند.
بحث دربارهی کل کتاب انقلاببدونانقلابیون بسیار مفصل است و من فقط سعی میکنم یکی از بحثهای مهم کتاب را باز کنم. [*] راجع به این صحبت نمیکنم که چرا این انقلابها صورت گرفت و علل آن چه بود، بلکه تمرکزم بر این نکته است که معنای این انقلابها چه بود و چرا نهایتاً شکل کنونی را به خود گرفت. هدفم عبارت است از بررسی این انقلابها هم از نظر تاریخی و هم از نظر تطبیقی، در مقایسه با انقلابهای اواخر دههی ۱۹۷۰ نظیر انقلاب ایران و انقلاب نیکاراگوئه.
منبع: خبرگزاری میدان
http://medn.me/vwmxya
چنان که میدانید، انقلابهای دنیای عرب با خودسوزی یک دستفروش میوهفروش فقیر به نام محمد بوعزیزی در یکی از شهرهای نسبتاً عقبماندهی تونس به اسم سیدی بوزید آغاز شد. او هر روز دستفروشی میکرد، یک روز چون مجوز نداشته پلیس با او درگیر میشود و گفته میشود پلیس که زن هم بوده یک سیلی به گوش او میزند. ترازو و میوههایش را توقیف میکنند و میبرند و وقتی او برای پس گرفتن آنها میرود، پس نمیدهند. او هم بنزین میگیرد و خودش را آتش میزند. دوستان و آشنایان سعی میکنند نجاتش دهند ولی نمیتوانند. این قضیه در شبکههای اجتماعی منعکس میشود و اعتراضات شروع میشود و سریعاً به یک موضوع ملی تبدیل میشود و بهویژه با ورود شبکهی الجزیره قضیه بهسرعت بینالمللی میشود. این اعتراضات حدود ۲۸ یا ۲۹ روز ادامه پیدا مییابد و از مرکز تونس به سمت بالا اشاعه پیدا میکند. در ۱۴ ژانویه بنعلی فرار میکند و حکومتش سقوط میکند.
در مصر فعالانی که تعدادی از آنها دانشجویان من بودند از قبل خود را برای یک اعتراض در روز ۲۵ ژانویه که روز پلیس است آماده کرده بودند، آنهم به این خاطر که جوانی به اسم خالد سعید زیر شکنجهی پلیس بهطرز فجیعی کشته شده بود و فعالان میخواستند آن روز بیرون بیایند. معمولاً در تظاهرات آن سالها حدود پانصد ششصد نفر حاضر میشدند و حدود ۲۰۰۰ پلیس آنها را محاصره میکردند تا از جریان عادی خیابان و شهر جدا کنند ولی آن روز هزاران نفر میآیند و طبیعتاً خود فعالان هم شوکه میشوند چون اصلاً چنین چیزی را انتظار نداشتند. این که انقلاب چگونه شروع میشود دینامیسم جالبی دارد. اعتراضها در شهرهای دیگر هم صورت میگیرد و در عرض دو هفته حسنی مبارک ساقط میشود. بعد نوبت به لیبی، یمن، سوریه و بحرین میرسد و جمعاً ۱۹ کشور عربی شاهد شورشهای کوچک یا بزرگ میشوند و در نتیجه چهار دیکتاتور ساقط میشوند. پنجمی که بشار اسد است بههرحال باقی میماند. کشورهایی مثل عربستان سعودی و کشورهای حوزهی خلیج فارس هم بهشدت از این موضوع هراسان میشوند و شروع میکنند به شکلی از رفرم یا خریدن اپوزسیون واقعاً با پول. مثلاً سعودیها ۴۶ میلیارد دلار برای ازدواج جوانان، خرید خانه، تحصیل و غیره خرج کردند.
من شاهد دو فقره از انقلابها بودم. یکی انقلابهای اواخر دههی ۱۹۷۰ بهخصوص در ایران و نیکاراگوئه که یک مقدار هم راجع به آنها کار کرده بودم و دومی همین انقلابهای دنیای عرب. قبل از این که این انقلابها شروع شود من حدود شانزده هفده سال در مصر زندگی کرده بودم و نسبتاً با مسائل آنجا و خاورمیانه آشنایی داشتم. وقتی این شورشها و استمرارشان را دیدم احساس کردم اینها با آنچه من دیده و مطالعه کرده بودم فرق میکنند. آن موقع هنوز متوجه نمیشدم که این تفاوتها چیست ولی بعد از مدتی سعی کردم صورتبندیاش کنم.
اولاً این انقلابها در خاورمیانهای اتفاق افتاده بود که بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی بهویژه در غرب گفته بودند آنجا خبری نخواهد شد و فقط شاهد استمرار اقتدارگرایی خواهیم بود. بحثهای متعددی در این باره در دانشگاهها و همچنین رسانهها صورت گرفته بود. ولی بههرحال این انقلابها به وقوع پیوست و همه را متعجب کرد. تقریباً همهی این انقلابها را آدمهای عادی صورت داده بودند، بدون رهبری کاریزماتیک، نظیر تروتسکی، آیتالله خمینی، واتسلاو هاول یا ماندلا که در انقلابهای سابق شاهد بودیم. چنین شخصیتهایی در این انقلابها وجود نداشتند. همچنین برخلاف انقلابهای قبل یک سازماندهی کاریزماتیک و یک بینش خاص هم وجود نداشت. انقلابهای قبلی یک بینش و تصویر نسبت به آینده داشتند ولی این انقلابها فاقد آن بودند. بسیاری از این انقلابها در خیابانهای شهرهای بزرگ و کوچک صورت گرفت و فرم خاصی از سیاست را بهویژه در میدان تحریر به وجود آورد. حتماً تصاویرش را دیدهاید که دهها هزار نفر جمع شده بودند و برای ۱۸ روز در همان میدان ماندند و فرمی از سیاست را به وجود آورد که خیلی از اندیشمندان مثل آلن بدیو و اسلاوی ژیژک الان راجع به آن فکر میکنند.
آنها نه انقلاب بودند نه رفرم. من اسمش را رفولوسیون (refolution) گذاشتم یعنی انقلابهای اصلاحاتی یا بهاصطلاح اصقلاب. ولی چرا به این صورت درآمد؟ چرا آنچه در این کشورها به وجود آمد رفولوسیون بود و نه رولوسیون (revolution)؟