مطلب ارسالی کاربران
بیاین بخونین احتمالا خوشتون بیاد
بعضی وقتا که فکر میکنم به وضع ایران با خودم میگم حداقل تو این تاریخ 2500 ساله ایران میتونستم هر زمانی به دنیا بیام مثلا سال 1250 شاید اون موقع وضع بهتر بود و الانم مرده بودم و از تاریخ محو شده بودم
چرا الان سال 97؟
چرا تو سوئد نه؟چرا ایران؟چرا تو یکی از بدترین دوره های زمانی تاریخ ایران؟
مثلا الان سال 1167 به دنیا می اومدم مرده بودم و کاملا فراموش شده و معلوم نبود الان کجام
واقعا اون افرادی که دوره هخامنشی زندگی میکردن الان کجان؟
حالا بگذریم من الان اینجام یعنی تو راس تاریخ یعنی تو حال ترین زمان ممکن که تاریخ بشر از این الان جلوتر نرفته
اخرین دقیقه ای که انسان زندگی کرده تا الان 23:45 دیقه به وقت ایرانه اخه چرا الان؟نه که بخواهم گله کنم اشتباه برداشت نکنین ولی برام جالبه مثلا الان یه نفر دیگه جای من به دنیا می اومد و من جای اون 300 سال دیگه به دنیا می اومدم
یا تا حالا فکر کردین که چرا انسان؟چرا مثلا یه تمساح تو دریاچه نه؟چرا به عنوان فلان شخص تو ایران؟اون موقع که بدنیا اومدیم چطور شد که من شدم این ادم تو ایران فلانی شد اون ادم تو دانمارک؟
خلاصه که جدیدا که وضع کشور خراب شده زیاد از این فکرا میکنم تخیلی ترینشم این بوده که چرا انقدر احساس ضعف میکنم؟
چون حقیقتا از نژاد بشر بدم میاد اینهمه بچه معصوم بی گناه که تو کشورهای جنگ زده متولد شدن و کشته میشن و یا اینهمه ادم که گوشه کنار دنیا و تو هر کشوری زجر میبینن؟چرا من قدرت اینو ندارم که به هیچکدوم کمک کنم؟همین الان ممکنه یه قاتل داره یه بچه رو شکنجه میکنه و میکشه و اعضای بدنشو میفروشه و عوضش یکی دیگه داره تو ناز و نعمت بزرگ میشه(امیدوارم همه تو ناز و نعمت بزرگ شن یه وقت اشتباه برداشت نکنین)
و چرا هیچ کاری ازم بر نمیاد؟
جلو چشای خودم یه خونه که داشت اتش میگرعتو دیدم و افرادی که سوختن و مردن اونجا اشکم در اومد که واقعا چرا هیچکاری از دستم بر نیومد و فقط میتونم نظاره گر باشم
این همه ادم که تو جنگا میمیرن!!!چرا کسی متوقف نمیکنه کشتار هارو؟چرا همه اسلحه ها رو نمیریزن تو دریا و بدون اسلحه زندگی کنن؟
تو همین ایران خودمون گناه اون همه شهید چی بود؟خون بالادستیا رنگین تر از اونا بوده؟این همه بچه که تو مرز های ایران یا خوزستان و ابادان و کرمان زلزله زده و ......چه اشتباهی کردن؟این دنیا چرا انقدر تخمیه واقعا؟مگه خون یه ادم از اونیکی رنگین تره؟چرا نمیشد همه ادم ها با هم برابر باشند؟چرا یکی بچه پادشاه عربستان به دنیا میاد اونیکی هم تو سوریه تو فقر و بدبختی؟چرا یه ادم درست حسابی خوب تو سیاستمدارا و فرماندهای یه کشور نیست که تمام تلاششو برای جلو گیری از کشتار بیشتر بکنه؟چرا قدرت دست عوضیاس؟و چرا من هیچ کاری نمیتونم انجام بدم برای کمک به بقیه واقعا اگه قدرت انجام این کارو داشتم که زندگیرو برای مردم بهتر کنم هر ثانیه از عمرمو صرف این میکردم ولی حتی نمیتونم زندگی خودمو نجات بدم و همین نشون میده که چقدر ضعیفم
من بر خلاف بعضیا نا امید یا افسرده نیستم من کلا از نژاد بشر و دنیا حالم بهم داره میخوره کم کم و اگه بهم بگن یه ساعت دیگه میمیری فک کنم از خوشحالی قبلش سکته کنم
دلیلشم اینه که وقتی فک میکنم میبینم از این دنیا تخمی تر نداریم و اخرش ههمون یه مشت ادم ضعیفیم فقط بعضیامون ضعیف تریم و بعضیامونم برا ضعیفترا تصمیم گیری میکنیم و اخرم هیچکدوم راز زندگیو کشف نکردیم و تو تخیلاتمون به سر بردیم
میگن پایان خوش و این که همه با خوبی و خوشی زندگی کنن مال قصه های بچه هاس ولی چی میشد اگه ما هم سعی میکردیم زندگیو مثل داستان برا بچه ها بکنیم؟چه میشد اگه یه دنیایی بود که همه شاد بودن؟
الان هم اینکه واقعا مشتاقانه منتظر مرگم البته تا وقتی مرگ بیاد من تلاشمو میکنم و زندگیمو ادامه میدم ولی اینکه ببینم دنیای بعد مرگ چطوریه رو خیلی دوست دارم حداقل از شر این دنیای تخمی راحت میشم
خدایا خودت یه کاری کن این دنیای لعنتی تا کی میخواهد تریلیارد ها نفرو در تاریخ خودش رنج بده و درحالی که هیچ امیدی ندارن و رنج میبرن زندگی کنن
منظورمم فقط این 40 سال نیست دارم راجب کل تاریخ حرف میزنم کل تاریخ
سنگینه،مگه نه؟