Amirsam milaniاولن بگم خوشبحالت میری خابگاه من که به الانت حسودیم میشه... خودم چهارسال تو خابگاه بودم ... اگه ادمی هستی که با بقیه جوش میخوری بهت قراره خیلی خوش بگذره.
چیا ببری؟ هر چیزی که برای زندگی تو خونه لازمت میشه..ظرف لیوان قاشق لباس.حوله صابون شامپو مسواک و ....
چکارا بکنی؟ اولن نه گفتن رو خوب یاد بگیر و نه رو محکم بگو... ببین کیا بهت میخورن با همونا اتاق بگیر تا حد امکان..من خودم چون ادم داش مشتی ای بودم ترمای اول تا شیشم با بچه های شر و شلوغ اتاق گرفتیم ترکوندیم کل خابگاهو... هر شب از همه اتاقا میومدن اتاق ما از حکم گرفته تا پی اس بازی میکردیم تا صب...ترمای هفت و هشتم با سه چارتا از لرای جنوب و یکی هم کرد کردستان اتاق رفتیم و چقد کیف کردیم دور هم...با اینکه انواع اقسام ادم دیدم و باشون گشتم لب به سیگار و اینام نزدم ولی خیلی هم با همه جور بودم... دیگه دو سه ترم اخر دانشجوها عمو صدام میکردن. سعی کن تو خودت نباشی اگه تو خودت بری و دلتنگی اینا کنی خیلی بهت بد میگذره.. یادت باشه دا ی میری اونجا زندگی کنی پس واقعا زندگی کن .ب جایی میرسی ک مث من تابستونام با بچه ها هماهنگ کنی یه هفته باز بری خابگا به یه بهونه. د. کل خوشبحالت خیلی دلم میخاد منم برگردم شیش هفت سال پیش دوباره تو خابگاه