🔻قصد داریم تا تاریخ پر فراز و نشیب نزدیک به یک قرن از فرانسه را مرور کنیم؛ با ما همراه باشید...🔻
صدارت فلوری و شرایط نسبتا آرام فرانسه!
فلوری، آموزگار لویی پانزدهم او را مجاب کرد تا دو دوبورگونی را که همینطور که پیشتر گفتیم بدلیل برداشت پول های هنگفت از بانک، وجهه خوبی در میان مردم نداشت را صدراعظم کند. طی ۳ سال صدارت او، به اصرار خودش لویی پانزدهم را به عقد "ماری لکزینسکا"، دختر پادشاه مخلوع "لهستان" که از قضا ۷ سال از او بزرگتر بود درآورد (ماهیانه به پدر ماری که شاه پیشین لهستان بود، مبلغی را از خزانه فرانسه می دادند!). در ژانویه سال ۱۷۲۶، تلاش دوک دوبورگونی برای دور ساختن فلور از شاه ناموفق بود و این کار او باعث شد تا مورد غضب لویی قرار گیرد و تبعید شود. در عوض فلور به صدارت رسید و حکم کاردینالی نیز به او داده شد. تا زمان مرگ فلور در سال ۱۷۴۳، فرانسه به دور از هرج و مرج چندانی روزگار گذراند و شرایط طبیعی بر کشور حاکم بود.در ابتدا محبوبیت لویی در میان مردم بالا بود (بدلیل ماجراهایی که در سال ۱۷۴۳ رخ داد!)، اما رفته رفته این شاه خودخواه، مغرور، بی عاطفه، نادان و سنگدل در میان مردم به شخصیت منفوری تبدیل شد. در ماه می ۱۷۵۰، اعتراضات مردم تا آنجا بالاگرفت که قصد حمله به کاخ ورای را داشتند؛ همین اتفاق موجب نقل مکان شاه از پاریس شد و هنگامی که مرگ او در می ماه ۱۷۷۴ هم فرارسید، جسد او شبانه به به مقبره سنت دنیس منتقل شد (آم هم در حالیکه صیادان در هنگام عبور جسد از راه فریاد "تایو! تایو!" می زدند!
دوران حکمرانی محبوبه های شاه!
پس از مرگ فلور، بین سال های ۱۷۴۳ تا ۱۷۷۴ در واقع این محبوبه های سا بودند که بر کشور حکمرانی می کردند. "دوشس دوشاتورو" نخستین محبوبه ای بود که روی کار آمد، در هنگام جنگ جانشینی شاه در اتریش، او شاه را وادار کرد تا ریاست قشون جنگ به بلژیک و هلند را بر عهده گیرد. حمله اتریش به آلزاس، شاه را به اجبار به سمت متز کشاند. با این اتفاق شاه و ملکه میان مردم محبوب شدند و وجهه دوشس در میان مردم خراب شد (اوت ۱۷۴۴). هرچند او چهار ماه بعد به اریکه قدرت برگشت اما در دسامبر همان سال ۱۷۴۴ درگذشت. "ژان پو اسن" هم در ۲۴ سالگی به قدرت رسید و تا سال ۱۷۶۵ که درگذشت، قدرت را در دست داشت. در زمان او حزب دینی ژزویت منحل شد، فرانسه با اتریش هم پیمان شد و همچنین کشور وارد جنگ ۷ ساله شد. آخرین محبوبه شاه "ژان بکو" نام داشت. او بر خلاف محبوبه های قبلی، جز عزل و نصب وزرا در سیاست دخالت نمی کرد.با این حال در این برهه، وزرای لایقی چون کنت دراژان سون، ماشو، دوک دوشوازل و موپو به قدرت رسیدند که هر کدام به نحوی در تاریخ فرانسه متاثر ظاهر شدند!
پارلمان، ژانسنیست ها، راضیان و ژزویت ها!
یکی از مهم ترین اتفاقات این برهه در فرانسه، مسائل دینی پیش آمده و اختلافات پیرامون آن بود. پس از تکفیر کشش پرکنل توسط پاپ، ضربه بزرگی به ژانسنیست ها وارد شد و لویی چهاردهم هم از این اقدام پاپ حمایت کرد. در زبان نیابت سلطنت دوک دورلئان، حمایت از ژان ژسیست ها فزونی یافت اما با روی کار آمدن لویی پانزدهم، مخالفت با این فرقه دوباره آغاز شد. مشکل از آنجا بیشتر می شد که برخلاف اختلاف دولت با ژانسنیست ها، پارلمان تمام سعی خود را می کرد تا برای مخالفت با نظر دولت، از این فرقه حمایت کند. اختلافات زنجیر وار و ادامه دار ژانسنیست و راضیان (افرادی که طرفدار پاپ بودند!)، سرانجام با دخالت کامل پاپ در سال ۱۷۵۶، صلح میان ژانسنیست ها و راضیان برقرار شد.در همین سال ها بود که فرقه دیگری در فرانسه که خود را "ژزویت" می نامیدند با مخالفت چندین برابری از همه سو مواجه شدند و روزگار سختی را سپری کردند.
مشکلات مالیه
در همین میان، شاه و محبوبه هایش به خوشگذرانی می پرداختند. لویی طی ۳۶ سال حکومتش نزدیک به ۳۵۰ میلیون لیره تنها صرف ساخت ساختمان ها و قصرهای مجللش کرد. تلاش "ماشو" برای افزایش مالیات ها و دریافت آن از اعیان، روحانیون و رعایا با مخالفت شدید روحانیون همراه شد تا اعیان و روحانیون این مالیات را نپردازند و فقط رعایا آن را پرداخت کنند. سپس نوبت به "آبه تری" رسید که تصدی مالیه را به عهده گیرد و لا اعمالی که بیشتر به دزدی از مردم شبیه بود سعی بر این داشت تا کسری بودجه ای که در سال ۱۷۵۹ به ۲۱۸ میلیون لیره رسیده بود را جبران کند.
مخالفت های پی در پی پارلمان و الغای آن!
در حوالی سال ۱۷۶۳، پارلمان پا را فراتر گذاشته و سعی کرد تا در سیاست دخالت کند. اعتراضات پنج باره پارلمان به شاه بر سر حضور شاه در "کرسی عدالت" و مسائل پیش از آن، کارساز نشد. البته شاه هم از ترس اعتراض مردم، برخورد جدی با معترضین پارلمان نکرد.در دسامبر ۱۷۷۰، شاه به پارلمان ها درخواست داد تا دیگر هرگز با پارلمان های دیگر ایالات مکاتبه نکنند. شاه با وجود حضور در کرسی عدالت نتوانست رضایت افراد را جلب کند و با فرستادن دسته ای از تفنگدارانش به سوی آنها هم نتوانست آنها را راضی کند تا اینکه طی حکمی پارلمان را ملغی کند (شوازل، وزیر شاه که راضی به این کاربرد هم پس از این اتفاق معزول گردید!). موپو، وزیر بعدی بر اساس حکمی ۶ هیئت را جانشین پارلمان سابق کرد و در میان عموم، به مانند شاه منفور شد!
سیاست خارجه در دوره لویی پانزدهم!
در زمان زمامداری لویی پانزدهم فرانسه در سه جنگ بزرگ، "جنگ جانشینی لهستان"، "جنگ جانشینی اتریش" و "جنگ هفت ساله" شرکت کرد که در جنگ آخر، تقریبا تمامی مستعمراتش در آمریکا، آسیا و اروپا را از کف داد. با این حال در اواخر دوره سلطنت او، جزیره کرس (پس از نبردی نزدیک به یکساله با نیروهای حمایت شده از سوی انگلیس) و ایالت لورن (که ۲۸ سال قبل و پس از جنگ جانشینی اسپانیا مقرر شد که به فرانسه الحاق شود) به فرانسه الحاق شد؛ فتح جزیره کرس روزی میسر شد که "ناپلئون بناپارت" در آژاکس قدم به دنیا می نهاد (۱۵ اوت ۱۷۶۹).
تاریخ یک قرن از فرانسه؛ از مرگ لویی چهاردهم و اجرای طرح لاس تا مرگ دوک دورلئان (۱)