سلام........زیاد به اندازه این مقاله توجه نکنید.خواهش میکنم بخونید خیلی قشنگه.
منبع : خبرگزاری ایسنا
میگویند وقتی «ممد بوقی» بوق 12 شاخهاش را برمیداشت و شروع میکرد به شعر خواندن، کل استادیوم به وجد میآمدند و یکصدا تیم را تشویق میکردند. او مانند خیلی از بوقچیهای دیگر، وضعیت مالی چندان مناسبی نداشت اما بلد بود که به تیم «انرژی» بدهد.
بیادعا میآمد بوق میزد و میرفت، لازم هم نبود جایی از او حمایت مالی میلیاردی کند. این خاصیتی فراتر از یک تماشاگر معمولی بود که سینماگران ایران امروز در برزیل فاقد آن هستند.
آنطور که نوشتهاند، پاتوق «ممد بوقی» یکی از قهوهخانههای بهارستان بوده است. او تمکن مالی نداشت که در جام جهانی 1978 آرژانتین، کنار تیم ملی باشد و آنها را در استادیوم تشویق کند. به همین خاطر هم، مردم خودشان پول روی هم میگذارند و خرج سفر او را به آرژانتین فراهم میکنند.
«ممد بوقی» را خیلیها در ایران میشناسند. همه از او انتظار داشتند که با بوقهای کر کننده و تشویقهای پرشورش در استادیوم، به تیم ملی کمک کند اما طبیعتا از یک بازیگر که قرار است برای «انرژی دادن» به بچههای تیم ملی فوتبال به جام جهانی برود، کسی چنین کارکردی را انتظار ندارد. پس کارکرد فردی که نه بهعنوان شخصی حقیقی بلکه با شخصیت حقوقی خود در کنار تیم حاضر میشود، چیست؟
دو ماه قبل، وقتی سیدجواد هاشمی بهعنوان تهیهکننده پروژه «یار دوازدهم» نشست خبری گذاشت و یکسری از بازیگران طراز اول را به عنوان «حامیان تیم ملی فوتبال در برزیل» معرفی کرد، کسی خیلی اعتراضی نداشت اما اکثر آن بازیگران یک به یک انصراف دادند و نوبت رسید به «یکسریهای دیگر».
کسی معترض سفر هنرمندان به جشنوارهها، فستیوالها، مجامع و... در خارج از کشور نیست. اساسا کسی کاری هم ندارد که بازیگران بخواهند در سفرهای خارجی غیررسمی خود، شلوارک، رکابی یا هرچیز دیگری بپوشند یا مثل همان وضعیت حمام رفتنشان که توصیف کردهاند، اصلا چیزی نپوشند. مشکل از جایی شروع میشود که بازیگران محترم که جامعه برای آنها احترام و جایگاه خاصی قائل است، برای وظیفه مشخصی و تحت پروژهای که به هر ترتیب قابل قبول یا غیرقابل قبول عنوان ملی به خود گرفته است، به سفری رفته باشند و به عبارتی نماینده فرهنگی جامعه شناخته شوند؛ آن موقع است که پوشیدن شلوارکهای 10 هزار تومانی مانند افراد معمولی که برای اولینبار به سواحل تایلند یا ترکیه سفر میکنند، کمی بد به نظر میرسد.
بیشک، کسی دلواپس پوشیدن شلوارک نیست. هر کدام از همین شلوارکها را در کنار چهارراه بغلیمان در تهران، 10 هزار تومان میفروشند و اولین نشانه خیلی از ایرانیها در آنتالیا و پاتایا، همین شلوارکهای گل گلی، صندل و پیراهن آستین حلقهای است اما آیا به نظرتان نباید یک حامی فرهنگی تیم ملی، کمی شیکپوشتر باشد؟
راستی یکی از کاربران شبکههای اجتماعی نوشته بود، اگر به جای این بازیگرانی که اکثرا چهره محسوب نمیشوند، چند کودک سرطانی را با بچههای تیم ملی همراه میکردند، بُعد تبلیغاتی و حمایتی بیشتری نداشت؟ دیگری هم پاسخ داده بود که حتی اگر یکی مثل ممد بوقی خدابیامرز را به سفر برده بودند که در استادیوم بوق بزند، تاثیرش بیشتر بود.
حداقل ممدبوقی پنج متر به پنج متر در خیابان از خودش عکس نمیگرفت و نمیگذاشت روی شبکههای اجتماعی، بلکه از جان و دل نفساش را در خدمت تیم میگرفت! واقعیت این است که هنرمندان اعزامی ما به برزیل، کارکرد ممدبوقی جاودان را هم نداشتند، چون پرستیژ لازم را نداشتند. دیگر اینکه میگویند، هنرمند کسی است که چیزی بیش از آنچه را که داریم، به مردم ارایه کند نه حتی کمتر از آنرا.
عکس های بیشتر از هنرمندان در برزیل
http://media.isna.ir/content/80987.J...
http://media.isna.ir/content/876-2.J...
http://media.isna.ir/content/16-52.J...
http://media.isna.ir/content/8790.JPG/4