احسان اینتریجهان وطنی ها میگویند: «مردم» در بسیاری از تجلیهای تاریخیاش عملاً یک مردم فاشیستی بوده است. به راحتی میتوان نشان داد که در بسیاری از بزنگاههای سیاسی نه با یک «دموس» (demos) که، کاملاً برخلاف، با یک «اتنوس» (ethnos) طرفیم. به تعبیر دیگر، خیلی اوقات با مردمی مطرود که پیوندهای میان خود را از خلال ارتباطها و گفتگوها و همبستگیها ساختهاند و میروند تا جهانی گشودهتر و پذیرندهتر بسازند سروکار نداریم بلکه با یک قوم مواجهیم، با چیزی چون یک قبیله که اعضایش به واسطهی اشتراک در خون، نژاد، سرزمین یا دولت «پیشاپیش» با یکدیگر به وحدت رسیدهاند و به هم گره خوردهاند و به اتکای همین «اشتراک پیشینی» چیزی کمتر از یک بستارِ محصورِ در خود و یک هویت فروبسته نیستند که میروند تا به سوای حفظ خلوص و یکپارچگی هر قسم «دیگری» را به مثابهی یک مزاحم بدنام از شهر بیرون کنند. برای تشخیص دموس از اتنوس، برای تمیز یک مردم فاشیستی از مردمی دموکراتیک، باید دیدگانی هشیار و تیزبین داشت. اجتناب از مواجهه با پدیدههای جهان از منظر «فرمالیسم نمایشی» نخستین شرط این تیزبینی و هشیاری است.