ss Barcaاستقلالی بودنم که ارثیه ولی بارسایی بودنم داستانش اینه که پدرم طرفدار منچستر بود و شیفتهٔ همکاریِ یورک و کول و علیالخصوص بکام ولی از روی کین بدش میومد و مبهوت استعداد نازاریو از زمان بازیش تو بارسا؛ وقتی بکامو نازاریو تو رئال همتیمی شدن پدرم طرفدار رئال شد و مبهوت شوتای روبرتو کارلوس ولی اینجاهم از یکی بدش میومد اونم زیدان بود.
خلاصه تو یکی از الکلاسیکوها که پای تیوی بودیم دیدم که شاعر چه جوری تیم کهکشانی پدرمو نابود کرد و از همون موقع بارسایی شدم.