اگر بازی های لیورپول در این فصل و دو فصل اخیر را را تماشا کرده باشید، احتمالاً متوجه دویدنهای بیامان تیم قرمزپوش شدهاید. به «گیگن پرس» خوش آمدید. این اصطلاح که تقریباً میتوان «پرسینگ مقابلهای (counter pressing)» ترجمهاش کرد، یک رویکرد تاکتیکی است که توسط یورگن کلوپ ایجاد شده که در آن شاخصههای کلاسیک دفاع پرفشار از جلوی زمین را با یک تغییر ظریف مدرن آمیخته است. این مربی آلمانی این تاکتیک را از زمان مربیگری در ماینز در سال ۲۰۰۴ در شیوههای متفاوتی بکار گرفته است. هرچند، پیش از پرداختن به جزییات رویکرد خاص کلوپ، لازم است که پیشینه تاریخی این سیستم را بررسی کنیم.
مقدمهای کوتاه بر پرسینگ
تعیین دقیق زمان اولین بکارگیری روشمند پرسینگ دشوار است ولی میتوان گفت که تیم ملی هلند تحت مربیگری رینوس میشل، تقریبی از این سیستم را در جام جهانی ۱۹۷۴ بکار میگرفت. شاخصههای یک سیستم پرسینگ از جلو همگی در تیم رینوس میشل وجود داشتند: مدافعین پیشتاز، تکلهای سفت و سخت و حریفان کلافهای که رو به توپهای بلند آورده و یا مجبور به ارسال پاسهای اشتباه میشدند.
آریگو ساکی مربی افسانهای فوتبال این روش را با میلان افسانهای دهههای ۸۰ و ۹۰ بیشتر بکار گرفت. در مواجهه با تیمهای بسیار تدافعی ایتالیا در آن زمان، ساکی بازپس گیری مالکیت توپ در جلوی زمین را از بازیکنانش میخواست، روشی که منجر به موقعیتهای گل بیشتری میشد. نابغه ایتالیایی از کنترل جسابشده فضا و قرار دادن خط دفاعی در جلوی زمین (مشخصههای اصلی گیگن پرسینگ مدرن) برای از بین بردن مالکیت تیم مقابل بهره میگرفت.
این روش حساب شدهتر برای پرسینگ آزادی عمل بیشتری هم در اختیار ساکی قرار میداد. او در اثر ماندگار جاناتان ویلسون (منشور وارونه: تاریخچه تاکتیکهای فوتبال) میگوید: «ما روشهای مختلفی برای پرسینگ داشتیم که در طول مسابقه تغییر میکرد. یک نوع پرسینگ جزیی داشتیم که بیشتر برای فریب دادن حریف بود. پرسینگ کامل روش دیگری بود که بیشتر متوجه توپ بود و تمارض به پرسینگ که عمدتا برای خریدن زمان بود تا خودمان را پیدا کنیم.» موفقیتهای ساکی در میلان و تیم ملی ایتالیا، مسیر را برای نوآوریهای نسل بعدی مربیان باز کرد تا از پرسینگ در برنامههای تاکتیکیشان استفاده کنند.
بنابراین، استفاده مدرن از پرسینگ به هیچ عنوان حوزه انحصاری کلوپ نیست. برای نمونه، پپ گواردیولا به طور متداوم از پرسینگ مقابلهای در بارسلونا و بایرن استفاده کرده است. این مربی اسپانیایی باور عمیقی به اهمیت مالکیت توپ دارد و عقیده دارد که حفظ توپ مطمئنترین روش دفاعی است. بنابراین گواردیولا اهمیت زیادی به بازپسگیری توپ با هدف حفظ موقعیت تهاجمی تیمش میدهد. وقتی بازیکنی در معرض از دست دادن توپ قرار میگیرد، تیم گواردیولا با قرار گرفتن در بالای زمین به صورت گروهی و پرسینگ شدید سعی در بازپسگیری هر چه سریعتر توپ دارند. در عین حال ریتم پاسکاری در تیم مقابل را از بین برده و احتمال شکلگیری ضدحملات موفق را کاهش میدهد.
ویژگیهای تاکتیکی منحصر بفرد کلوپ
به صورت سنتی بیشتر مربیان پرسینگ شدید را با هدف بازپسگیری توپ انجام میدهند. این حاصل یک باور سنتی است که مالکیت بیشتر توپ لاجرم منجر به موقعیتهای بیشتر و بنابراین گلهای بیشتری میشود. ولی کلوپ کارایی این ترفند را در جایی دیگر میبیند: حذف اهمیت مالکیت توپ و بکارگیری پرسینگ مقابلهای به عنوان بخشی از فرآیند حمله.
کلوپ معمولاً از یک آرایش ۱-۳-۲-۴ با عرض کم استفاده میکند در حالیکه عرض مورد نیاز در مواقع ضروری توسط مدافعین کناری مهاجمش تأمین میشود. در هنگام دفاع، خط دفاعی که جلوی زمین مستقر شده خط میانی را شلوغ میکند و امکان شکار دستهجمعی را برای بازیکنان فراهم میکند و پاسکاری در مرکز را برای تیم حریف به شدت ناامن میکند. اینها همه برای گرفتن توپ در بالاترین نقطه ممکن از زمین انجام میشود.
کلوپ میگوید بهترین لحظه برای تصاحب توپ درست وقتی است که تازه تیم شما توپ را از دست داده است. حواس بازیکن صاحب توپ برای اینکه توپ را قطع کند یا تکل بزند از جریان بازی پرت شده است و انرژیاش تحلیل رفته است. هر دو عامل باعث آسیبپذیر شدن بازیکن مورد نظر است.
گیگن پرسینگ بر مبنای این فرض اولیه بنا شده است که تیمها درست در لحظه از دست دادن مالکیت توپ (به ویژه در حین پایهریزی یک ضد حمله) در آسیبپذیرترین موقعیت هستند. هر چقدر سریعتر از این آسیبپذیری استفاده کنید شانس بیشتری برای به ثمر رساندن گل خواهید داشت. بنابراین بر خلاف گواردیولا، تیم کلوپ آگاهانه مالکیت مداوم توپ را با هدف پایهریزی حملات سریع وا مینهد.
هرچند برای کارایی این سیستم دو عامل آمادگی جسمانی و هوشیاری حیاتی هستند. بازیکنان باید قادر باشند تا به سرعت فضاها را بسته و با کنشگری حریف را عاجز نمایند بدون اینکه مرتکب خطا شوند و یا با بیملاحظگی در حرکت به سمت فضاها، همتیمیهای خود را در موقعیت ضعف قرار دهند.
نقطه ضعف پرسینگ سریع این است که اگر یک نفر کار خود را به درستی انجام ندهد تمام ساختار متلاشی میشود. اگر یک بازیکن رها از تاکتیک تیمی منتظر یک پاس آماده باشد، بکارگیری پرسینگ شدید با ۹ بازیکن باقیمانده هیچ خروجی مثبتی نخواهد داشت. برای اینکه تاکتیک کلوپ مؤثر باشد، هر بازیکنی باید قادر به بازیخوانی بوده، فهم درستی از نقش خود در هر شرایطی داشته باشد و به سرعت خود را آماده اعمال فشار بر حریف بنماید. با این فرامین، تیمهایی که از گیگن پرسینگ استفاده میکنند خطر ضد حملات رقیبانی با رویکرد دفاعی کلاسیک را از بین میبرند.
تاکتیکهای کلوپ نیاز به نظمی باورنکردنی و تمرین زیاد دارند تا به موفقیت منجر شوند. هرچند وقتی این شرایط میسر شود زیبایی منحصر بفردی را می آفرینند. اگر نیاز به دلایل بیشتری دارید از هواداران منچسترسیتی بپرسید! احتمال آنکه هواداری صحنههای گسسته شدن دیوار دفاعی منچسترسیتی و تنگ شدن عرصه برای آنها توسط لیورپول را در شکست اخیرشان فراموش کرده باشد بسیار اندک است.
پ.ن: هنوزم که هنوزه امیدوارم پپ و الباقی اندیشمندان بتونن به یه ایده آل برسن و این سبک (توتال فوتبال) رو به جایگاه واقعیش که چندساله تو سطح اول فوتبال دنیا شدیدا آسیب پذیر شده به جایگاه محکم و ثابتی برگردونن